از غزنه تا غزه

به احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا از حزب سبز

از غزنه تا غزه

به احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا از حزب سبز

۳۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

Who did not hear Imam Khomeini's plea

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

چه کسانی التماس امام خمینی را نشنیدند؟

امام خمینی فریاد می زد و می فرمود: من به ملت ایران التماس می کنم! که این غرب زده ها را کنار بگذارند، آنها تعدادشان کم ولی نفوذشان زیاد است. اما چه کسی به این التماس جواب داد؟ خود غرب زده ها، زیرا طوری عمل کردند که: اصلا حرف امام خمینی شنیده نشود. و با نفوذ هرچه بیشتر در ارگانها و: یارگیری از از افراد انقلابی، کار را به جایی رساندند که 40سال انقلاب اسلامی، فقط با غرب زده ها اداره شد. اگر از سری اول یعنی طیف فرانسه، به سرکردگی مهندس بازرگان شروع کنیم: آنها به دلیل حضور در نوفل لوشاتو و مترجمی مصاحبه های امام خمینی، این نفوذ را یافتند تا اعتماد امام خمینی را جلب، و همراه ایشان با هواپیما به ایران برگردند. اما به قدرت که رسیدند، حالشان دگر گون شد!

  • سید احمد حسینی ماهینی

نقدی بر شاخص فلاکت

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ | ۰ نظر

Critique of the misery index

شاخص فلاکت توسط اقتصاددان آرتور اکان تبیین شد و از مجموع نرخ تورم و بیکاری بوجود می آید، اما این موضوع مورد نقد بسیاری از قرار گرفت. از جمله ویلیام فیلیپس که ثابت کرد بیکاری و نرخ تورم رابطه معکوس دارند. فارغ از کاوش های انگلیسی و آمریکایی در این زمینه، معمولا اقتصاد دانان یکی از این دو را انتخاب می کنند! مخالفان دولت شاخص فلاکت را، و موافقان منخنی فلیپس را ترجیح می دهند. این نشان می دهد که نظریه ها، تابع جناح های سیاسی است. در ایران محسن رضایی مهمترین شخصی بود که به تبع از فرشاد مومنی، از این شاخص  برعلیه احمدی نژاد استفاده نمود. فرشاد مومنی هنوز هم از این نظریه دفاع! و آن را ثابت شده فرض می کند، زیرا دارای پست و مقام دولتی نشد. در امریکا نیز جیمی کارتر با این تئوری، بر رقیب خود پیروز شد! ولی در دوران او این شاخص از 16درصد به 42درصد رسید. و در برابر بعدی، از میدان به در شد. این نظریه از دو جهت قابل بر رسی است اول اینکه بعنوان یک تعریف، از بدیهیات و مسلمات بدانیم. که جنبه مخالف خوانی و یا سیاست بازی و چپ گرایی، بطور بارزی خود را نشان می دهد. اما در حالت اثبات آن، موضوع لنگ می زند! و اصلا برعکس می شود. زیرا تورم و بیکاری با هم قابل جمع نیستند. براساس نظریات اقتصادی دورانها، اقتصاد دارای اختلاف فاز تورم و رکود است. اگر تورم باعث بیکاری شود، آیا به این معنی است که رکود باعث اشتغال می شود؟ منطقا این امر پذیرفته نیست. زیرا دوران رکود به معنی بیکاری، و کاهش موفقیت کسب و کارها است. برای مثال اگر کالای آ به قیمت ب خریداری شود، باید به قیمت ج فروخته شود که: بزرگتر از ب خواهد بود: و معنی سود و رونق کسب و کار دارد: و لذا تورم ایجاد می کند. عکس قضیه این است که کالای خریداری را نمی توان به قیمت ج فروخت، زیرا تقاضا یا قدرت خرید نیست. در این حالت رکود بازار است: کسب و کار تعطیل و بیکاری افزایش پیدا می کند. پس بیکاری معلول رکود است نه تورم. لذا وقتی تورم است: یعنی اشتغال کامل است. چون هم خریدار وجود دارد(تقاضا) و هم قدرت خرید. یعنی شخص می تواند کالای مورد تقاضا را، که گران هم شده تولید کند، در تئوری اقتصادی خالی از زد و بند های سیاسی، بالا رفتن تقاضا، باعث بالا رفتن قیمت می شود. عکس قضیه هم صادق است: یعنی تورم دلیل وجود قدرت خرید  و افزایش تقاضا است. اما در تعیین مصداق آن، مباحث سیاسی و جناح بندیها وارد می شوند: تا تورم را عامل بدبختی و بیکاری می شمارند! که رقیب را از میدان به در کنند. در حالیکه تورم مانند قانون ظروف مرتبطه، کل ظرفیت اقتصاد را به کار می گیرد(اشتغال کامل) لذا بیکار وجود نخواهد داشت. چون اگر بیکار وجود داشته باشد، با دستمزد کمتر میتواند کالا را ارزانتر تولید، و باعث کاهش قیمت ها شود. این جا است که تعریف بیکاری نیز سیاسی است. از نظر دولت کسانی که فرم بیکاری را پر کرده، و تا کنون کار پیدا نکرده اند بیکار محسوب می شوند. ولی واقعیت چیز دیگری است: در دنیای مجازی، همه بیکار دیده می شوند! مثلا پادشاه یا رئیس جمهور از همه بیکار تر است: چون همیشه استراحت، یا به سفر های تفریحی می رود! نامه ها و دستوراتش را با گوشی یا لبتاپ هندل می کند. کسانی که فرم بیکاری پر می کنند، همگی دارای شغل هستند! ولی درخواست شغل بالاتر و درآمد بیشتر دارند. یا فقط پشت میز نشینی را کار می دانند. در حالیکه زمین کشاورزی و بایر، به اندازه همه بیکاران وجود دارد. اما کسی آن را کار نمی داند. لذا نرخ بیکاری مصنوعی است، و نمی توان آن را با تورم جمع کرد، بلکه باید کم کرد! پس شاخص فلاکت غیر واقعی، تخیلات پست ذهنی و موضع گیری زشت سیاسی است.

Critique of the misery index

The misery index was explained by economist Arthur Akan and is based on the sum of inflation and unemployment, but it has been widely criticized. Including William Phillips, who proved that unemployment and inflation are inversely related. Apart from British and American research in this field, economists usually choose one of the two! Opponents of the government prefer the misery index, and proponents prefer the Phillips monk. This shows that theories are subject to political factions. In Iran, Mohsen Rezaei was the most important person to use this index against Ahmadinejad, following Farshad Momeni. Farshad Momeni is still defending this theory! And he assumes it is proven, because he did not have a government position. In America, too, Jimmy Carter defeated his rival with this theory! But during his time, the index rose from 16 percent to 42 percent. And against the next, he was out of the field. This theory can be examined in two ways. First, as a definition, we know the obvious and certain. That the opposite aspect of reading or the politics of play and leftism, clearly shows itself. But if it proves it, the matter falters! And it is quite the opposite. Because inflation and unemployment can not be combined. According to the economic theories of the times, the economy has a difference between the inflation phase and the recession. If inflation causes unemployment, does that mean that the recession is creating jobs? This is not logically acceptable. Because recession means unemployment, and reduced business success. For example, if commodity A is bought at price B, it must be sold at price C, which: will be larger than B: and means profit and business prosperity: and therefore inflates. The reverse is that the goods purchased cannot be sold at price c, because there is no demand or purchasing power. This is the market downturn: business closures and unemployment rise. So unemployment is the result of recession, not inflation. So when there is inflation: it means full employment. Because there is both a buyer (demand) and purchasing power. That is, one can produce the commodity in demand, which has become more expensive. In economic theory, free from political strife, rising demand causes prices to rise. The opposite is also true: inflation is the reason for purchasing power and increased demand. But in determining its application, political issues and factions are included: until inflation is considered the cause of misery and unemployment! To knock the opponent out of the field. While inflation, like the related container law, uses the full capacity of the economy (full employment), there will be no unemployment. Because if there is unemployment, it can produce goods cheaper with lower wages, and reduce prices. This is where the definition of unemployment comes into play. According to the government, those who have filled out an unemployment form and have not yet found a job are considered unemployed. But the reality is something else: in the virtual world, everyone is seen as unemployed! For example, the king or the president is the most unemployed: because he always rests, or goes on leisure trips! Handles letters and commands with a phone or laptop. Those who fill out the unemployment form all have jobs! But they have higher job applications and higher incomes. Or just sitting behind a desk is considered work. While barren agricultural land exists as much as all the unemployed. But no one knows it works. So the unemployment rate is artificial, and it can't be reduced by inflation. So the indicator of unreal misery is low-minded fantasies and ugly political stances.

نقد مؤشر البؤس

وأوضح الخبیر الاقتصادی آرثر أکان مؤشر البؤس وهو یستند إلى مجموع التضخم والبطالة ، لکنه تعرض لانتقادات على نطاق واسع. بما فی ذلک ویلیام فیلیبس ، الذی أثبت أن البطالة والتضخم مرتبطان عکسیًا. بصرف النظر عن الأبحاث البریطانیة والأمریکیة فی هذا المجال ، یختار الاقتصادیون عادة أحدهما! یفضل معارضو الحکومة مؤشر البؤس ، ویفضل المؤیدون راهب فیلیبس. وهذا یدل على أن النظریات تخضع لفصائل سیاسیة. فی إیران ، کان محسن رضائی أهم شخص استخدم هذا المؤشر ضد أحمدی نجاد ، بعد فرشاد مؤمنی. فرشاد مؤمنی مازال یدافع عن هذه النظریة! ویفترض أنه تم إثباته لأنه لم یکن له منصب حکومی. فی أمریکا أیضًا ، هزم جیمی کارتر منافسه بهذه النظریة! لکن فی وقته ، ارتفع المؤشر من 16 فی المائة إلى 42 فی المائة. وفی مقابل التالی ، کان خارج المیدان. یمکن فحص هذه النظریة بطریقتین: أولاً ، کتعریف ، نحن نعرف ما هو واضح ومؤکد. أن الجانب المعاکس للقراءة أو سیاسة اللعب والیساریة یتجلى بوضوح. لکن إذا ثبت ذلک فالأمر یتعثر! وهو عکس ذلک تماما. لأنه لا یمکن الجمع بین التضخم والبطالة. وفقًا للنظریات الاقتصادیة فی ذلک الوقت ، فإن الاقتصاد لدیه فرق بین مرحلة التضخم والرکود. إذا تسبب التضخم فی البطالة ، فهل هذا یعنی أن الرکود یخلق فرص عمل؟ هذا غیر مقبول منطقیا. لأن الرکود یعنی البطالة وانخفاض نجاح الأعمال. على سبیل المثال ، إذا تم شراء السلعة A بالسعر B ، فیجب بیعها بالسعر C ، والذی: سیکون أکبر من B: ویعنی الربح وازدهار الأعمال: وبالتالی یتضخم. والعکس هو أن البضائع المشتراة لا یمکن بیعها بالسعر c ، لأنه لا یوجد طلب أو قوة شرائیة. هذا هو تراجع السوق: إغلاق الأعمال وارتفاع البطالة. لذا فالبطالة هی نتیجة الرکود ولیس التضخم. لذلک عندما یکون هناک تضخم: فهذا یعنی التوظیف الکامل. لأن هناک المشتری (الطلب) والقوة الشرائیة. أی أنه یمکن للمرء أن ینتج السلعة المطلوبة ، والتی أصبحت أغلى ثمناً ، وفی النظریة الاقتصادیة ، بعیداً عن الصراع السیاسی ، یؤدی ارتفاع الطلب إلى ارتفاع الأسعار. والعکس صحیح أیضًا: التضخم هو سبب القوة الشرائیة وزیادة الطلب. لکن فی تحدید تطبیقه تدخل القضایا والفصائل السیاسیة: حتى یعتبر التضخم سبب البؤس والبطالة! لإخراج الخصم من الملعب. بینما یستخدم التضخم ، مثل قانون الحاویة المرتبط ، القدرة الکاملة للاقتصاد (التوظیف الکامل) ، فلن تکون هناک بطالة. لأنه فی حالة وجود بطالة ، یمکن أن تنتج سلعًا أرخص وبأجور أقل ، وتخفض الأسعار. هنا یأتی دور تعریف البطالة. وبحسب الحکومة ، فإن الذین ملأوا استمارة بطالة ولم یجدوا وظیفة بعد ، یعتبرون عاطلین عن العمل. لکن الواقع شیء آخر: فی العالم الافتراضی ، یُنظر إلى الجمیع على أنهم عاطلون عن العمل! على سبیل المثال ، الملک أو الرئیس هو الأکثر عاطلاً عن العمل: لأنه دائمًا ما یستریح ، أو یذهب فی رحلات ترفیهیة! یتعامل مع الرسائل والأوامر بهاتف أو کمبیوتر محمول. کل من یملأ استمارة البطالة لدیهم وظائف! لکن لدیهم طلبات عمل أعلى ودخل أعلى. أو مجرد الجلوس خلف مکتب یعتبر عملاً. بینما الأراضی الزراعیة القاحلة موجودة بقدر کل العاطلین عن العمل. لکن لا أحد یعرف أنها تعمل. لذا فإن معدل البطالة مصطنع ، ولا یمکن خفضه بالتضخم. لذا فإن مؤشر البؤس غیر الحقیقی هو التخیلات المتدنیة والمواقف السیاسیة القبیحة.

Səfalət indeksinin tənqidi

Səfalət indeksi iqtisadçı Arthur Akan tərəfindən izah edildi və inflyasiya və işsizlik cəminə əsaslanır, lakin geniş tənqid olundu. İşsizlik və inflyasiyanın bir-birinə tərs əlaqəli olduğunu sübut edən William Phillips də daxil olmaqla. Bu sahədəki İngilis və Amerikalı araşdırmalar xaricində iqtisadçılar ümumiyyətlə ikisindən birini seçirlər! Hökumət əleyhdarları səfalət indeksinə, tərəfdarları isə Phillips rahibinə üstünlük verirlər. Bu, nəzəriyyələrin siyasi qruplaşmalara tabe olduğunu göstərir. İranda Mohsen Rezaei, Farşad Momenini izləyən Əhmədinejada qarşı bu göstəricini istifadə edən ən vacib şəxs idi. Fərşad Momeni bu nəzəriyyəni hələ də müdafiə edir! Hökumət mövqeyi olmadığı üçün bunun kanıtlandığını düşünür. Amerikada da Jimmy Carter bu nəzəriyyə ilə rəqibini məğlub etdi! Ancaq onun dövründə indeks yüzdə 16-dan yüzdə 42-ə yüksəldi. Digərinə qarşı isə sahədən kənarda qaldı. Bu nəzəriyyə iki yolla araşdırıla bilər: Birincisi, bir tərif olaraq açıq və qəti şeyləri bilirik. Oxumağın əks tərəfinin və ya oyun siyasətinin və solçuluğun özünü açıq şəkildə göstərdiyini. Ancaq bunu sübut edərsə, məsələ axsayır! Və bu tamamilə əksinədir. Çünki inflyasiya və işsizlik birləşdirilə bilməz. Dövrün iqtisadi nəzəriyyələrinə görə, iqtisadiyyatın inflyasiya mərhələsi ilə tənəzzül arasında fərqi var. İnflyasiya işsizliyə səbəb olarsa, bu tənəzzülün iş yerləri yaratması deməkdir? Bu məntiqi baxımdan məqbul deyil. Çünki tənəzzül işsizlik deməkdir və işdəki uğuru azaldır. Məsələn, A əmtəəsi B qiymətinə alınıbsa, C qiymətinə satılmalıdır ki, bu da: B-dən böyük olacaq: və mənfəət və işin çiçəklənməsi deməkdir və buna görə şişirilir. Bunun tərsi, alınan malların c qiyməti ilə satıla bilməməsidir, çünki tələb və ya alıcılıq qabiliyyəti yoxdur. Bu, bazar tənəzzülüdür: müəssisələrin bağlanması və işsizliyin artması. Deməli, işsizlik inflyasiyanın deyil, tənəzzülün nəticəsidir. Yəni inflyasiya olduqda: tam məşğulluq deməkdir. Çünki həm alıcı (tələb), həm də alıcılıq qabiliyyəti var. Yəni, tələb olunan, daha bahalı olan əmtəəni istehsal etmək olar.İqtisadi nəzəriyyədə siyasi çəkişmələrdən azad olaraq tələbin artması qiymətlərin artmasına səbəb olur. Bunun əksi də doğrudur: inflyasiya alıcılıq qabiliyyətinin və artan tələbin səbəbidir. Ancaq tətbiqini təyin edərkən siyasi məsələlər və qruplar daxil edilir: inflyasiya səfalət və işsizliyin səbəbi hesab edilənə qədər! Rəqibi meydandan kənarlaşdırmaq. İnflyasiya, əlaqədar konteyner qanunu kimi, iqtisadiyyatın tam potensialından (tam məşğulluq) istifadə edərkən, işsizlik olmayacaqdır. Çünki işsizlik varsa, daha az əmək haqqı ilə daha ucuz mal istehsal edə bilər və qiymətləri endirə bilər. İşsizliyin tərifinin məhz bu yerdən başlayır. Hökumətə görə, işsizlik forması doldurub hələ iş tapa bilməyənlər işsiz sayılır. Ancaq reallıq başqa bir şeydir: virtual aləmdə hamı işsiz kimi görünür! Məsələn, kral və ya prezident ən çox işsizdir: çünki həmişə istirahət edir və ya istirahət gəzintilərinə çıxır! Telefon və ya laptop ilə məktubları və əmrləri idarə edir. İşsizlik formasını dolduranlar hamısı işlidir! Ancaq daha yüksək iş müraciətləri və daha yüksək gəlirləri var. Və ya sadəcə masanın arxasında oturmaq iş sayılır. Qısır əkinçilik əraziləri isə bütün işsizlər qədər mövcuddur. Ancaq heç kim bunun işlədiyini bilmir. Bu səbəbdən işsizlik nisbəti sünidir və inflyasiya ilə azaldıla bilməz, ancaq azaldılmalıdır. Yəni qeyri-real səfalətin göstəricisi alçaq xəyallar və çirkin siyasi duruşlardır.

 

 

  • سید احمد حسینی ماهینی

ארגון ההקדש העולמי

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

وقف امری اسلامی و جهانی است، محدود کردن آن در یک مرز میتواند با: وسعت اهداف ان مغایر باشد. زیرا وقف عام اینجا به معنی وقف ایران، نباید ترجمه شود بلکه وقف عام یعنی وقف همه مردم دنیا تا روز قیامت: در طول تاریخ و عرض جغرافیایی جهانی. حتی غیر مسلمانها یا کافران را هم نمیتوان از ان منع کرد. وقتی حضرت علی ع هزاران اصله درخت خرما کاشت، و آن را وقف فرمود آیا منظورش آن بود که: فقط شیعیان از خرمای آن بخورند؟ یا اگر هزاران حلقه چاه آب در طی 25سال خانه نشینی حفاری نموده، همه را وقف عام کرده بود، معنی اش این بود که فقط مردم مدینه از ان استفاده کنند؟ پس می بینیم محدود به زمان و مکان نیست.

  • سید احمد حسینی ماهینی

Zona bebas visa

سید احمد حسینی ماهینی | دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۲ ب.ظ | ۰ نظر

محدوده های بدون روادید

دولت های اسلامی موظف هستند که: محدوده های بدون روادید برای مسلمانان ایجاد کنند، تا آنها به وظائیف دینی خود عمل کنند. یکی از این محدوده ها، زیارت خانه خداست. دولت عربستان باید همکاری کند تا مسیر هایی تعیین شود: و افراد در ان مسیر ها بدون روادید رفت و آمد کنند. حداقل این مسیر ها جاده بزرگ بین الحرمین (مدینه و مکه) است. از فرودگاه جده تا این محدوده هم باید آزاد شود. مرز عرعر از عراق، برای پیاده ها و  سواره رو های زمینی مد نظر باشد. عراق نیز باید مسیر خانه خدا را برای ایران، بدون روادید کند.

  • سید احمد حسینی ماهینی

Serokkomarê Iraqê diçe ku derê?

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

رئیس جمهور عراق به کجا می رود

یک روز پس از بازگشت آقای رئیسی از عراق، فورا رئیس جمهور عراق گفت : ما نمی گذاریم عراق محل تسویه حساب دیگران شود! این نشان می دهد که شهادت سردار سلیمانی هم به دست ایشان بوده! یا حداقل با اجازه او. زیرا نباید از تسویه حساب حرف بزند. چون اگر امریکا در سرزمین عراق، سردار ما را شهید کرد، در همان سرزمین عراق هم باید جواب پس بدهد! و عراق نباید از این موضوع جلوگیری کند. منطقی نیست به یکی از دوطرف اجازه دهد: تا هرکاری می تواند بکند و: کشته ها سازد و لی برای تسویه حساب مانع شود!

  • سید احمد حسینی ماهینی

Visas for all countries must be canceled

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۳۱ ب.ظ | ۰ نظر

گردشگری در کل جهان، نه تنها آزاد بلکه وظیفه هر فرد مسلمانی است! قران می فرماید (سیروا فی الارض وانظروا آثار رحمت الله) در برخی از آیات از کسانی که مهاجرت نکردند، انتقاد شده!( وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُوا ۚ.) لذا کسانی که از مهاجرت منع می کنند، یا مرز تعیین می کنند، کاری غیر اسلامی و غیر شرعی می کنند. این ممانعت چه بصورت فیزیکی باشد مثل فنس کشیدن یا دیوار مرزی مکزیک. چه بصورت گذرنامه و روادید و یا حتی کنترل مجازی، در هر صورت همه اینها ابزار ضد قرانی و ضد اسلامی است.

  • سید احمد حسینی ماهینی

İslam yaşıl sahəsi

سید احمد حسینی ماهینی | جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

فضای سبز اسلامی

همانطور که اشاره شد، اسلام دارای مکتب جامع است: که در همه زمینه ها استراتژی های مشخصی را دنبال می کند. زیرا همه چیز را خدا آفریده، و برای انها برچسب راهنما هم فرستاده است. در زمینه فضای سبز شهری هم، سیاست های اسلام درست برعکس استراتژی های غربی است.  زیرا اغلب گیاهان مورد استفاده در این فضا ها، گیاهان بلا ثمر است. یعنی مردم حق ندارند بجز نگاه کردن کار دیگری بکنند!

  • سید احمد حسینی ماهینی

מגרש משחקים בבית הלבן!

سید احمد حسینی ماهینی | پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر

کاخ سفید زمین بازی!

بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، هیمنه دو ابر قدرت شرق و غرب شکست! شوروی و آمریکا با اختلاف زمانی دچار فروپاشی شدند. اکنون در دوران پسا آمریکا قرار داریم. در این دوران فقط مانده صهیونیزم و ارتجاع. درواقع شعار نه شرقی و نه غربی، تبدیل شده به: نه صهیونیزم، نه ارتجاع. تفاوت اساسی این دو با قبلی در ان است که: انقلاب اسلامی به فروپاشی اندو رضایت داد ولی: ایندو باید نابود شوند: چیزی بنام صهیونیزم و اسرائیل نباید روی زمین باشد. امام خمینی ره فرمود: اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود!

  • سید احمد حسینی ماهینی

Negociação com a nação martirizada da América

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

مذاکره با ملت شهید پرور آمریکا

طول دادن تحریم های ایران، نشان داد که دولت آمریکا وجود خارجی ندارد! و باید با ملت آمریکا مذاکره کرد. اشتباه دولتمردان ایرانی هم در همین است. لذا در سیره پیامبر اسلام هم نگاه کنیم، به دولت ها نامه می نوشت! ولی مذاکره با ملت ها بود. یعنی هیچگاه پیامبر با پادشاه ایران یا قیصر روم، مذاکره نکرد بلکه آنها را دعوت به اسلام نمود(یکطرفه) وقتی هم که خسرو پرویز نامه حضرت را پاره کرد، پیامبر او را نفرین فرمود: همانطور که نامه مرا پاره کرد، شکم او دریده خواهد شد. در مورد پادشاه حبشه هم، جعفر طیار را فرستاد تا اسلام را برای انها تبیین کند، نه اینکه امتیاز بدهد. لذا اگر از ارث پیامبر صحبت می کنیم، باید واقعیت مطلب را بدانیم.

  • سید احمد حسینی ماهینی

من فضلک لا تکتب عن مکلفة حتى لا تسبب باهظة الثمن!

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

لطفا از گرانی ننویسید تا باعث گرانی نشوید!

سالهاست مطبوعات و رسانه ها از گرانی صحبت می نویسند، همیشه هم نتیجه معکوس بوده! نه تنها فایده ای نداشته بلکه: باعث گرانی بیشتر شده. زیرا که قبح مسئله را از بین می برند. زیرا بجای تشویق ارزان فروش، به سراغ تبلیغات برای گرانفروشها می روند. مثلا بهجت آباد تهران که یک فروشگاه لوکس است، پاتوق این جماعت رسانه ای است، تا جدیدترین شیرین کاری پولدارها را به رخ بکشند. در حالیکه دهقان فداکار، با قیمت یک دهم می فروشد! و هیچ خبرنگاری سراغ آنها نمی رود. یعنی اگر همه خبرنگار ها بجای رفتن به سمت گرانفروش ها، و تبلیغات برای مغازه آنها، زحمت به خود می دادند و از کشاورز قدردانی و: آدرس او را تبلیغ می کردند، بسیار نتیجه بهتری می گرفتند. البته خبرنگاران هم دنبال ارزانی نیستند!

  • سید احمد حسینی ماهینی