دائرةالمعارف ماهین نیوز

مصرف همه چیز در ایران هفت برابر متوسط دنیا هست و اسراف و حرام هست

دائرةالمعارف ماهین نیوز

مصرف همه چیز در ایران هفت برابر متوسط دنیا هست و اسراف و حرام هست

سرگذشت کتاب و: کتابخوان ها.

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ب.ظ | ۰ نظر

کتاب  یا طومار؟

آدم در سنین نوجوانی  یا جوانی، اگر چیزی را ببیند و بشنود، فکر می کند دنیا از اول آنطور بوده است!مثلا برای جوانان امروزی، تصور دنیای بی تلفن همراه، اصلا ممکن نیست یا برای جوانان دیروز، تصور دنیای بدون کتاب! آن ها فکر می کنند از روز ازل، کتاب به همین شکل نوشته  و چاپ می شد.

طرف دیگر قضیه هم این ایراد را دارد. یعنی پیرمردها، دنیای موبایل و کامپیوتر را هم که: بعد از کتاب آمده قبول ندارند!یعنی اگر کسی هزار تا کتاب اینترنتی هم بخواند، آن ها می گویند این فرد کتابخوان نیست و: آمار می دهند که ایرانی ها، فقط 8 دقیقه کتاب می خوانند !

   حالا معضل کتاب نویسی هم همین است . هر سنی می خواهد کتاب را آنطور که می فهمد، تعریف کند و بقیه سن ها را کنار بزند. فرضا اگر ما سه نسل را در نظر بگیرم: نسل کتب خطی ، نسل کتب چاپی و نسل کتب الکترونیکی . پیرمردان با سواد ما که در کودکی مکتب می رفتند، و لوح یا ورق چوبی در دست می گرفتند، و یا آن هایی که مداد جوهری داشتند و: با اب دهان آن را خیس می کردند و می نوشتند. اینها کتابت جوان ها را که با خودکار می نوشتند قبول نداشتند. 

    خوشنویسی از نظر آن ها نوشتن با قلم و دوات است، که صدای جیر جیر حرکت قلم روی کاغذ شنیده شود. کتاب هم از نظر اینها چند ورق دست نوشته است که: به هم دوخته می شود. لذا صحافی جدید را که با چسب باشد قبول ندارند! و چاپ کتاب برایشان مفهوم نیست، زیرا کتاب باید با دست آن هم در نور شمع نوشته شود!

 نسخه برداری یا کپی کردن را هم، فقط رونوشت میدانند یعنی با دست از روی قبلی بنویسند! مانند بیشتر محضر خانه ها! میگویند کپی را میتوان تقلب کرد! ولی رونوشت را که مهر دفتر خانه دارد نمی توان!

  نسل دوم که با چاپ آشنایی دارد و: فتوکپی را می شناسد ، زیاد سخت گیر نیست. کپی شناسنامه یا کارت ملی یا هر کپی دیگر را، درست میداند مادامی که خلاف آن ثابت شود. 

   اما نسل سوم از کپی چیز دیگری می فهمد! کپی رایت و پست، آپتودیت و بک آپ گرفتن، برایش خیلی مهمتر از: کپی شناسنامه و این جور چیزها است. یک کامنت که برایش بگذارند، بهتر از صد تا حاشیه نویسی نسل اول است!یک لایک برایش بکنند، از صدا آفرین و هزار آفرین نسل دومی ها بهتر است. اگر یک روزی نوشته اش به اشتراک گذاشته نشود، از صد بار فلک کردن نسل اولی ها زجر آورتر است. 

همین تفاوت بین سه نسل حاضر در میان ما، نشان از تاریخ پر فراز و نشیب کتاب دارد  و: اصلا شاید کتاب تاریخی نداشته باشد. بلکه فقط تاریخچه داشته باشد!

   یک بررسی ساده نشان می دهد: کتاب به شکل امروزی، عمری کمتر از یک قرن دارد. و قبل از آن گرچه از نام کتاب استفاده می شده، ولی واقعا کتابی در کار نبوده است. 

    میدانید تا مدت ها خط وجود نداشت، پس کتاب هم وجود نداشت! وقتی خط اختراع شد، کاغذی وجود نداشت پس باز هم کتابی وجود نداشت. در این دوران اغلب نوشته ها کوتاه و فشرده بوده، و بر روی سنگ ها و گل ها یا دیوار ها نوشته می شده است. 

مدتی پاپیروس و بعد چرم ، بالاخره کاغذ و پارچه برای نوشتن پیدا شد. ولی باز هم کتابی وجود نداشت . زیرا نوشته های زیادی وجود نداشت .اگر هم زیاد بود به هم مربوط نمی شد. لذا باز هم کتاب نبود. خیلی مطلب طولانی می شد، پارچه یا کاغذ یا پوست را، بزرگتر می گرفتند و بعد آن را لوله می کردند و: طومار درست می شد. خیلی اهمیت داشت آن را با طلا می نوشتند. و دو سر طومار را چوب می گذاشتند تا خورده نشود. 

   شاید از زمان اختراع دستگاه چاپ، بشر به این فکر افتاد که مطالب بلند را، بریده بریده کند تا دستگاه چاپ بتواند آن را چاپ کند! لذا اندازه استاندارد کاغذ یا ورق، از آن موقع شروع شد. تا مدت ها این کاغذها یا ورق پاره ها را، با نخ و سوزن به هم می دوخت ند. ولی صفحه شماری مد نبود، بلکه مطلب آخر هر صفحه را در اول صفحه بعد، تکرار می کردند!

    سال ها طول کشید تا مطالب به هم پیوسته پیدا شد. و بعد برای چاپ کردن آن ناچار شدند صفحه شمار بزنند. و این زمان به ما خیلی نزدیک است. یعنی شاید بیش از صد سال نباشد که در جهان، و بیش از 50سال نباشد که در ایران، کتاب به شکل امروز تولید شد! بزرگتر ها یادشان است که درس های دبیرستان، کتاب نداشت معلم ها از خودشان جزوه می گفتند! شاید از دهه 40یا پنجاه این روش فعلی: چاپ کتاب یکدست رواج پیدا کرد.

   کمی کوچکتر ها یادشان است که: در دانشگاه ها هم همینطور بود: جزوه، پلی کپی، از روی دست هم نوشتن و: این جور چیزها. هنوز کتاب های دانشگاه  و: حوزه های ما یا در هند چاپ میشد یا در ایتالیا و: این اواخر لبنان و عراق .. 

بله عزیران من، این بود سرگذشت کتاب و: کتابخوان ها....

书或滚动?
在青春期或年轻的人,你可以看到和听到的一切,认为这个世界是因为它第一次!举例年轻人想象世界上没有手机,甚至是不可能的,因为现在的年轻人想象一个没有书的世界!他们认为永恒的,所以这本书的编写和出版。
另一边是问题。老头,塞尔达乃至世界:这款本本不来那如果千到互联网上读了这本书,他们说这是不是一个读者,统计数据显示,伊朗,仅有8分钟的书!阅读!
   现在,这是用写一本书的问题。这本书将是任何年龄,因为它明白的定义,并排除所有其他年龄段。例如,如果我们来看看三代:手稿,印刷书籍,世世代代的电子图书的产生。我们在幼儿识字,去老同学,和石板或木板表在手边,或者那些用铅笔和墨水:他们用唾沫湿润和写的。这些年轻的书写用笔是写的不接受。
    书法的笔和他们的墨水瓶,那鸣叫笔画在纸上被听到。这些都是手写书的几页将被缝在一起。这即是粘新的绑定不同意!而不是这本书对他们来说,是因为这本书应该写的手在烛光!
 转录或复制它,只知道从以前写成绩单的手!像大多数伟大的房子!副本可以被称为作弊!但内政部已密封的副本不可能!
  第二代是熟悉印刷:影印知道,这是不是太苛刻。国民身份证或任何副本或其他副本,只要你将他证明并非如此。
   但第三代复制别人理解!版权和岗位Ptvdyt和备份变得比他更:出生证明,这些东西副本。离开她的一个评论,上百个注释更好,第一代是赚了他的侧翼,成千上万的企业家的声音,创造第二代更好。如果有一天他的著作中被共享,百倍Vrtr痛苦的可怜虫是前代。
目前一代的我们之间的这种差异,历史是充满坎坷的书籍:也许是没有历史的书。它可能只是历史!
   一个简单的调查显示:书今天不到一个世纪。虽然它使用的书的名字前,但是这本书真的没有工作。
    你知道吗,有没有排长队,所以没有书!当线路被发明,没有纸时,有一个开放的书。在此期间,大部分职位是简明扼要,并在岩石上,花朵或墙壁已被写入。
一会儿,纸莎草纸和皮革,纸张和纺织品后终于找到了写作。但同样,有一本书。因为有很多的写作。很高,如果它是不是已经联系在一起。如此反复,不是书本。是很长的,布或纸或皮肤,被放大,然后在管的有:请愿是正确的。金写的是非常重要的。和两个木把请愿书不应该吃。
   也许是因为印刷术的发明,那人就有关编写长,口齿不清,使打印机可以打印的想法!这个标准尺寸的纸张或信封,然后就开始了。这撕成长,螺纹和缝纫针纸张在一起。然而,一些屏幕模式,但每一页的第一页上的内容,然后重复他们!
    花了几年的不断材料被发现。然后他们被迫完全打印一页。这一次,我们都非常接近。好吧,也许不超过一百年的世界,不超过50年,伊朗今天生产了一本书的形式!请记住,旧的学校的功课,没有书籍,小册子说教师自己!也许在40岁或50电流法:统一本书复兴。
   并给他比在大学太低了一点:小册子,该手写的多态性副本:所有这些事情。没有书和大学:我们的区域和被出版在印度或在意大利:黎巴嫩和伊拉克的结束。
是的·阿齐兹我来说,这是故事书:读者....

  • سید احمد حسینی ماهینی

عاشقان کتاب بر بال ملائک

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

عاشقان کتاب بر بال ملائک

نمایشگاه بین المللی کتاب این روز ها، به تهران حال و هوایی دیگر داده و: مشتاقان کتاب را از سراسر جهان به سوی خود جذب کرده است. و چون این نمایشگاه  در مصلی تهران برگزار می گردد، تقدس و معنویت آن را چند برابر کرده است ..

  در روایتی است که فرشتگان در جهت احترام به جویندگان علم، بال های خود را در مسیر رفت و آمد آنان فرش می کنند. و جویندگان علم و دانش، بر بال ملائک رفت و آمد می کنند. و این اهمیت علم و دانش در اسلام را می رساند. شاید اولین اثر مکتوب منسوب به اسلام باشد. البته قبل از اسلام نیز مکتوباتی بوده است، ولی به صورت سنگ نوشته یا پاپیروس، که صفحه یا لوح را تشکیل می دادند و: کتاب نبوده است. و به اعتبار امروزی، اعلامیه یا بیانیه ، اطلاعیه یا آگهی بوده است. مانند منشور کوروش یا داریوش بزرگ، که تاکنون نیز باقی مانده است . حتی در زمان حضرت موسی، ده فرمان را بر ده لوح بزرگ نوشته بودند. و تورات در کار نبود. در زمان حضرت عیسی ع هم، کتاب نبود زیرا حضرت عیسی را بر صلیب زدند، و حواریون ایشان را پراکنده کردند. و تا سیصد سال کسی حق نداشت، از ایشان نامی ببرد چه رسد که کتابی هم باشد . حتی اوستا نیز کتاب نبود، و زرتشتیان سنگ نیشته های ورق ورق داشتند.

    اولین کسی که اهتمام به نوشتن کتاب کرد، حضرت علی ع بود. ایشان تمام آیات قرانی را به ترتیب، از بزرگتر به کوچکتر تنظیم  و نوشت. حتی اگر کاری به ایشان رجوع می شد، می فرمود جمع آوری قران از همه چیز واجب تر است .لذا مکتوب اصلی یعنی قران پیامبر، برای اولین بار به صورت کتاب در آمد.

    البته بعد ها خلیفه سوم هم اشتیاق به این کار نشان داد. و بعد یهودی ها که سواد داشتند تورات را هم، سعی کردند به صورت کتاب در بیاورند. و در مدتی بعد، نصارا یا مسیحیان نیز این کار را کردند. اما کار آن ها کامل نبود زیرا: بعد از سال های سال این کار را می کردند. و لذا با مطالب اصلی فاصله زیادی داشت. بطوریکه نوشته تورات به اسرائیلیات آلوده شد. و کسی نمی دانست تورات واقعا از سوی خدا است یا: دست نوشته خام خام های یهودی. بنا بر آیه ای از قران، احتمال قوی این ها بیشتر عقاید شرک آلود علمای یهود بوده است. زیرا قران می فرماید: وای بر کسانی که کتابی را به دست خود می نویسند و: می گویند از جانب خدا است.

   مسیحیان نیز بهتر از این نبودند، زیرا حداقل شش کتاب متفرقه دارند که: بر اساس داستان ها و سفر های من در آوردی علمای مسیحی، نوشته شده و بسیاری از نوشته های آن، حتی خلاف دین خدا است.

   لذا برخلاف تبلیغات که می گفتند: اعراب به ایران حمله کردند و کتاب سوزان راه انداختند، کتابی در کار نبوده است و الواح سنگی هم، در آتش نمی سوزد.

    البته روایت است که برخی اعراب، این کار را در همان محدوده خودشان انجام دادند. مثلا وقتی حساب کنیم، پیامبر در عرض ده سال 520بار در نماز جمعه ها خطبه خوانده است. و مسلما این خظبه ها یاد داشت شده، ولی چرا به دست ما نرسیده؟ عایشه همسر پیامبر می گوید: یک روز پدرم دستور داد: هرکه لوح یا نوشته ای از پیامبر دارد، به میدان شهر بیاورد و همه به خیال اینکه جایزه ای می گیرند، بردند و بعد ناگهان ایشان دستور داد: همه را آتش بزنند و سنگ نوشته ها را هم در هم بکوبند . البته برخی ها، نیاوردند و احادیثی که به ما رسیده از همان هاست . و بیشتر احادیث هم در دوران: امام باقر و امام صادق جمع آوری و منتشر شد.

    زیرا به دستور خلیفه، اخباری گری منع شد. یعنی هیچکس حق نداشت روایتی از پیامبر نقل کند. و این ممنوعیت تا زمان صفویه  ادامه داشت. با حکومت صفویه که باب اخبار  باز شد، عده ای هم افراطی شدند و: قران را کنار گذاشته و فقط به احادیث متوسل شدند! که امام راحل هردو این ها را مردود می دانست، و فرموده که نباید از قران به خاطر احادیث یا: از احادیث به خاطر قران بی توجهی کرد. زیرا قران و عترت با هم هستند.

    در همین زمان، ما می بینیم که علامه مجلسی، صد و بیست جلد کتاب می نویسد . در حالیکه در زمان ابوعلی سینا، ورق بوده و ایشان خودش می نویسد که من در طول عمرم، صدوبیست هزار ورق چیز نوشتم.:

ابن سینا هیچ کتابى یا مرجعى در اختیار نداشت ؛ هر روز 50 ورق مى نوشت ، تا اینکه همه «طبیعیات » و «الهیات » شفا و سپس بخشى از «منطق » را به پایان آورد (گلمن ، 58)

    لذا می بینیم کتاب به مفهوم امروزی، قبل از اسلام وجود نداشت و: بعد از اسلام هم فقط قران بود. و تقریبا از قرن سوم و چهارم و با تالیف  شاهنامه، این نظم بر قرار شد. هرچند که در آن زمان هم بجز چند کتاب بقیه ورق بودند، یا به صورت لوح نگهداری می شدند . کلیله و دمنه که جمع آوری شد ، به جمع این کتاب ها اضافه گردید. و از زمان سعدی کتاب نوشتن با طرح امروزی آغاز می شود . یعنی سعدی هم داستان ها و شعر های خود را، در طول زندگی هر کدام بر کاغذی جدا می نوشت. و در آخر عمر به تدوین آن پرداخت .

   ما میدانیم حتی نوشته های پراکنده اوستا را، استاد پور داوود 80سال پیش به صورت کتاب در آورد. یعنی  تا زمان معاصر، کتاب هنوز رایج نشده بود. حتی اختراع چاپ تا مدت ها فقط مخصوص: انجیل و تورات بود.  وبه جز آن فقط ورق چاپ می کرد و: نامش کاغذ اخبار بود.

   با رفتن ایرانیها به اروپا، کتابت ایرانی و دستگاه چاپ اروپایی،کم کم راه را برای چاپ کتاب به صورت امروزی آماده کرد. بجز کتاب های آسمانی، اولین کتاب ها کتب دانشمندان ایرانی، مخصوصا ابن سینا و خیام بود که چاپ می شد و: در دسترس دانشجویان پزشکی و دیگر علوم قرار می گرفت

爱书人的翅膀

国际书展这几天,盘活,不得不德黑兰:来自世界各地的书籍爱好者吸引。而且由于展览在德黑兰Mosalla ,圣洁和灵性举行,它有几个平等的。

  ,天使为了尊重知识的求职者,他们的翅膀铺平了道路为他们上下班的故事。和知识的人士,而行驶在天使的翅膀。这又让知识在伊斯兰教的重要性。也许第一次书面工作归因于伊斯兰教。前伊斯兰著作已经失传,但一块石头或纸莎草,其中包括页面或CD和书是没有的。和经常账户,说明或声明,通知或公告已。像赛勒斯和大流士的大宪章,今天仍然在使用。即使是在摩西的时代,十诫是写在大十石板。而不是律法。在耶稣时代的一本书,不是因为耶稣在十字架上,祂的门徒四散。三百年,谁是正确的,他会说出这本书是孤独的。阿维斯塔甚至没有在书中,和琐罗亚斯德教徒有一个金属板铭文。

    谁是写一本书的第一次尝试,他是伊玛目阿里的AS 。他们是古兰经的所有经文,较大的和写的小集合。即使什么都看他,因为他收集的古兰经是必要的一切。所以写在先知的古兰经,是第一本书。

    后来,第三任哈里发表示愿意合作。托拉犹太人谁是识字的,也试图把书。后来,基督徒或基督徒做到了。但没有完成它,因为:他们这样做是年复一年。到目前为止为主要内容。写在律法,以色列人被感染。没有人知道,圣经真的是上帝或:原生犹太手稿。根据从古兰经的诗句,更可能的犹太学者进行染色信仰的偶像崇拜。因为古兰经说:祸哉,那些谁写的书,他们的手和:他们都是从神而来。

   基督徒是不是更好,因为他们至少六个根据我的旅程的故事,其他书籍所带来的基督教学者,写了很多帖子,甚至对上帝的信仰。

   他们推出了阿拉伯人所以不像广告入侵伊朗和焚书,书上没有的石雕作品片也是如此,在火不燃烧。

    它是叙述,一些阿拉伯人,他们在同一范围内这样做。例如,我们可以计算出在十年星期五祈祷讲道先知520次被读取。这肯定会学到Khzbh ,但我们为什么不?阿伊莎,先知的妻子说:“有一天,我父亲下令:平板或没有什么是有先知记着说,把城镇广场和想象力是奖品,然后突然间,他已下令所有的火和石头砸在一起。其他人,当然,也没和圣训是达到了我们来自同一个主机。大多数伊玛目Baqir和伊玛目萨迪克的谚语,结集出版。

    由于哈里发的命令,新闻灰色被取缔。没有人被允许讲述先知的故事。而这项禁令一直持续到沙法维王朝。萨法维消息称鲍勃开了,有些人过于极端和可兰经放在一边,刚满说法!霍梅尼拒绝都知道它,并且说,我们应该记住圣训或古兰经:古兰经,圣训被忽略。因为古兰经和TRT在一起。

    与此同时,我们看到ALLAMA Majlisi ,一百二十写书。然而,在阿维森纳,他的盘子,和的时候,他写道:我的整个生命,一切,我写了Sdvbyst万张。 :

伊本西纳并无任何书籍或参考; 50张写的每一天,直到所有的“物理学”和愈合的“神”的一部分,然后“逻辑” ,从而结束(格尔曼, 58 )

    在本书中,我们今天所看到的概念伊斯兰教之前并不存在,伊斯兰教之后只可兰经。而几乎是第三和第四世纪,和Shahnameh的作者,下订单。然而,当时国内只有几页纸等书,或片剂被保留。 Kalila被收集,案卷都添加到集合中。萨阿迪自从写这本书开始于一个现代化的设计。这是萨阿迪的故事和他的诗歌,生活在一个单独的一张纸上写每一个。和一生的配方来支付。

   我们知道,即使分散阿维斯塔, M.大卫教授80年前的著作,并带到预定。直到目前的时间,这本书是尚未普遍。长仅打印甚至发明:圣经和律法。但它只是没有和打印纸张:新闻纸的名字。

   伊朗人去欧洲,伊朗的书写和印刷机器,在欧洲,逐渐铺平了道路为他的书的出版。除了圣经,这本书的书伊朗科学家,特别是阿维森纳和图纸发布:提供给医学生和其他科学会。

  • سید احمد حسینی ماهینی

مساجد اغلب در ساعات آموزشی بلا استفاده هستند

سید احمد حسینی ماهینی | جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ | ۰ نظر

چرا مسجد باید محل درس باشد؟

     تفاوت منظر ناطق یا: دیدگاه فرد دارای منطق، ممکن است فاجعه هایی به بار آورد. مثلا از دیدگاه شیطان، آتش برتر است ولی از دیدگاه خدا، عاقبت کسانی که به خدا اعتقاد نداشته باشند آتش است! زیرا آتش جهنم، آماده شده برای انسان هایی که: بد عمل کنند و نیکوکار نباشند.

   البته ممکن است عده ای نار و نور را، از یک ریشه بدانند. یعنی اینکه ممکن است آتش، راهنمای انسان هم باشد . اما دیدگاه و منظر مهم است. اگر در درون آتش باشید، یا در بیرون آن یا: در نزدیکی و یا دور از آن، باهم متفاوت است.

    آتش در درون خود سوزاننده است. ولی در فاصله دور تبدیل به نور و روشنایی می شود. و باعث راهیابی و هدایت. به عبارت معکوس: نور بر اثر دور شدن از خدا، به نار تبدیل می شود.زیرا نور ذات هستی است و: روشنایی هدایت و راهیابی، ولی دور شدن از آن، به معنی رفتن در درون آتش است . یکی از معانی لعنت، یا لعنتی یا لعن همین است.

لعنتی کسی است که: از خدا دور شده و یا: خداوند او را از خود دور کرده و: لذا ماهیت نور بودن و هدایت گر بودن خود را از دست داده، و به جهنمی یا آتش دوزخی و سوزاننده تبدیل شده است.

     شاید جهنم همان جهان نما بوده است. یعنی کلمه جهنم، یک کلمه ایرانی و متعلق به دوران جمشید جم است، که در افسانه ها گفته شده یک جام داشته که:جهان را در آن می دیده است. و این البته با تئوری های دیگری هم قابل تفسیر است.

 مثلا خیلی ها معتقدند که: اهرام ثلاثه در مصر یک فرستنده است، یعنی ساختمان فضایی آن طوری است که :میتوان حدس زد توسط انسان های متمدن قبل از ما، و یا سیارات دیگر ساخته شده است. جام جم هم چنین چیزی است، یعنی شاید در دوران جمشید دنیای دیگری بوده و: تمدن بزگتری وجود داشته که: ازبین رفته و یا انسان هایی در کرات دیگر بودند که: به زمین آمدند و مدتی در بهترین دوره تکنولوژی خود،  در زمین زندگی کردند.

    وجود فسیل ماموت یا: فیل های استوایی در سبیری هم، رازی سر به مهر است که نشان می دهد: دوران دیگری بوده که جای قطب شمال با خط استوا عوض شده و: ناگهان همه چیز یخ زده..

   بنابر این منظر یا دیدگاه ها در تفسیر علوم، باعث انعطاف پذیری آن ها می شود. تا جاییکه گاه می بینیم با تمام دانایی، هیچ چیز نمی دانیم!

     به این جهت پیشنهاد اسلام برای آموزش و پرورش، هم سانی یا همزاد پنداری عالم و معلوم است. یعنی انسان در بررسی علوم نباید خود را منشا اثر بداند، بلکه باید در دیدگاه خداوندی باشد و: از منظر او دنیا را تحلیل و بررسی کند.

    چون درک خیلی از مسائل مشکل بر او اسان می شود: چرا که اگر دیدگاه بشری داشته باشد، ظرفیت او محدود به حواس پنجگانه ظاهری و: اگر کمی دقیق تر باشد به حواس هفتگانه باطنی می رسد. و درک بالاتر از آن برایش مشکل می شود.

مثلا در نقاشی اروپایی، همه چیز واقعی و زمینی است: پرسپکتیوها ، سایه روشن ها ، وجود نور وتاریکی در کنار هم، از آثار نقاشان غربی معلوم است. یعنی هیچ چیزی غیر از: آنچه حس می بیند نقاشی نمی کند. اما در مینیاتور ایرانی که: سالیان سال قدمت دارد، همه چیز ساخته ذهن مجرد نقاش است. از پلیدی ها ، سیاهی ها و سایه ها اثری نیست.همه آدمها دور و نزدیک به یک اندازه نقاشی می شوند! و با اینکه شکارگاه نقاشی می شود ولی، در آن خون ریخته شده یا سگ تازی دیده نمی شود.

   این معنویت در نقاشی ایرانی اسلامی، تا جایی است که قرن ها در ضرب سکه با نقش آدم مرسوم نبوده و: بیشتر کلمات در آن درج می شده . در تولید فرش هم همیشه، گل و بوته بوده است. زیرا می خواستند که بهشت را زیر پای بشر نهادینه کنند. حتی فرش ها را به دیوار و سقف هم آویزان می کردند تا: بهشت در همه جا حضور پیدا کند.

   در حالیکه با آمدن کمال المک، اعتیاد و فقر ، سیاهی و زندگی اشرافی به نقاشی ایران وارد شد. اولین نقاشی های طبیعت گرا، در قهوه خانه آغاز شد و نام نقاشی قهوه خانه ای گرفت. که در میان دود ودم داستان های افسانه ای را ساز می کردند.

 نقاشی های ناتورالیستی کمال الملک و شاگردان او، بطور کامل زندگی پادشاهان را بازیبایی کامل نقاشی می کردند. واگر به مردم یا ملت می پرداخت، فقط فقر و اعتیاد و تباهی از آن ها نشان می داد. این نشان میدهد که آن نقاشی ها هم، ساخت ذهن است و: برخلاف ادعای رئالیستی یک سور رئالیست است.

    این بدبختی از زمانی بر ایران مستولی شد که: مکتب از مدرسه مجزا شد! و نخستین نقاشی کمال الملک هم، نقاشی مدرسه دارالفنون بود. نقاشی مینیاتوری ایران که از داخل مکتبخانه ها بیرون می آمد، برای این مقدس بود که: مکتب خانه ها همه در مساجد تشکیل می شدند و: هر دانش آموزی قبل از هرچیزی، احکام اسلامی را فرا می گرفت و: می شنید که در اسلام نقاشی صورت مکروه است. و یا می فرمودند (لاتدخل الملائکه  بیتا فیه کلب او صوره) ملایکه در خانه ای که در آن سگ، یا تصویر انسان باشد داخل نمی شوند. و هنوز هم جز احکام  نماز یکی این است که: در مقابل نمازگزار نباید عکسی باشد.

    مدرسه شدن مساجد، علاوه بر اینکه دانش آموز را، از ابتدا با اسلام آشنا می کند. از نظر کمبود مکان و معلم هم مشکلی نمی ماند. زیرا مساجد اغلب در ساعات آموزشی بلا استفاده هستند

为什么清真寺的位置是教训?

     区域或不同的角度:逻辑的角度看,可能带来灾难。例如,鉴于魔鬼,但在火的神是为那些谁不相信神是火上最好的结局!地狱之火的人是没有准备好,坏的行为。

   当然,有些人可能会纳尔和光,知道同根同源。这是可能的火灾是人类指导。但是这种方法是很重要的。如果您是火内,或外,或在不久的或从它为止,是不同的。

    火在燃烧中。但这种距离被转换成光。造成合格和指导。在反向光与神分离,成为NAR他们是光与自然:轻,导航和制导,但除此之外,它意味着要在火里。祸是祸还是诅咒的意思是一样的。

狗屎是上帝或神,远离他的谁:所以丢失光线和指导的性质,以及地狱还是地狱,烧就成了。

     也许地狱具有相同的世界观。这个词地狱,一个波斯字和果酱是由拥有,有一杯传说中说,世界已经看到了。这个过程可以通过其他理论来解释。

 例如,许多人认为,在埃及,一个发射器的金字塔,空间结构是这样的,它可以通过文明的人猜到我们面前,和其他行星制成。果酱是这样的事情,也许在另一个世界和时间记者:有有更大的文明被摧毁或人类在其他行星来到地球在他们的技术的过程中有一段时间,而土地。

    猛犸或大象热带Sbyry ,秘密的化石来爱秀:那是另一个时代,而不是北极和赤道改变:突然间,一切都被冻结。

   因此,视图的角度或点的解释,它是灵活性。据我们甚至可以看到所有的知识,什么都不知道!

     因此,伊斯兰教,提出了教育中,Sunny被称为世界的概念或自我。人在不知道其来源的作用研究,而且在他的世界观来看神和分析。

    因为它很容易让他明白了许多棘手的问题:为什么人类的角度来看,他的能力有限感知和外观:七异度空间都有点更准确。它更多的理解是困难的。

例如,欧洲绘画,一切都是真实的和土豆:角度,光线和阴影,光明与黑暗起来,西方艺术家的作品是已知的。这意味着什么比其它:请问画没有什么意义。但伊朗微缩模型是岁,一切都在画家的心灵进行。邪恶,黑暗和阴影已经不复存在。 ,所有的人都远近同样被涂!它是绘有狩猎,但它是没有看到鲜血洒猎犬。

   波斯绘画的灵性,使普通人不必在造币作用:列出了更多的单词。总是按时地毯生产,花卉和植物是。因为他们要制度化普天下芸芸众生的人。即使是地毯到墙壁和天花板都这么挂了:天堂随处可见。

   然而,未来的完美Almk ,成瘾和贫困,黑色和高尚生活的画法输入。的自然取向的咖啡馆咖啡馆第一画作被打开,画的名字。其中建筑物的神话故事有烟调制解调器。

 Kamalolmolk和他的自然主义的绘画,充满了生命HHH国王被涂上完美的美丽。如果支付人或民族,只有贫穷和成瘾和破坏它显示。这表明,它工作得很好,是使心灵:一个河畔现实主义者主张是不现实的。

    时代的苦难落在学校成为一个独立的学校! Kamalolmolk的第一张画,这幅画是在校学生,达累斯萨拉姆基地。如果是可憎的。或者,他()天使在一所房子里一只狗,或者一个人的数字里面都没有。然而,没有人祈祷:祈祷不应该被拍下。

    学校清真寺,除了学生,首先要熟悉伊斯兰教。问题不是缺少空间和老师。清真寺往往是无用的,因为训练时间。

  • سید احمد حسینی ماهینی

این فلسفه کانتی، منطق ارسطویی، وقیاس شیطانی هرسه بر من! استوار است لذا باطل

سید احمد حسینی ماهینی | پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

منطق بی منطق!

معمولا در حالت سلبی، هر موضوع همه چیز را باطل می کند و: نوبت به خودش هم که برسد آن را هم باطل می کند! و به همین جهت دور باطل نام می گیرد. مثلا : سقراط می گوید: دانشجو نباید حرف دیگران را قبول کند. این یک بیان منطقی بی منطق است! و یا به عبارت دیگر یک دور باطل ابطال! یعنی اگر قرار باشد دانشجو حرف دیگران را قبول نکند، چون خود سقراط هم نسبت به دانشجو، جزو دیگران حساب می شود، پس حرف سقراط را هم نباید قبول کند.

این یک طرف  قضیه است. عکس قضیه یا طرف دیگر آن همین دور باطل ابطال کننده را دارد: اگر قرار باشد حرف سقراط را قبول نکند، پس گزینه: دانشجو باید حرف دیگران را قبول کند صحیح است! حالا که حرف دیگران را باید قبول کند، پس حرف سقراط را هم باید قبول کند .که میشود نقطه سر خط. یعنی  میرود سر خانه اول.

     اما در موضوعات اثباتی همه چیز درست می شود: چون خدا هست، همه چیز هست! و جود هست، واجب الوجود هم هست. شیطان هم هست، رابطه بین شیطان و خدا هم وجود دارد. رابطه هم ازجنس وجود است.انسان هست، ظرف هست مظروف هم هست.   

    مثلا: در کتاب «ناسخ التواریخ» نقل شده که شخصی به خدمت حضرت علی علیه‏السلام رسید و سؤال کرد که سه هزار سال پیش از حضرت آدم چه کسی بود؟ حضرت فرمودند: بشر؛ عرض کرد قبل از آن بشر کی بود؟ فرمود: بشر؛ سه بار این سخن تکرار شد، سائل سر به زیر انداخت. آنگاه حضرت علی علیه‏السلام فرمودند: اگر سی هزار بار هم سؤال می‏کردی، همین جواب را می‏شنیدی.

      زیرا خداوند متعال دائم الفیض است. و هیچ وقت منع فیض نکرده است و فیض خدا همیشه جاری بوده است. زیرا خداوند اول ندارد بلکه او همیشه بوده است. و در نتیجه فیض خدا هم همیشه بوده است. منتها هر زمانی فیض خدا به ایجاد یک نسلی بوده است. و این نسلی که ما داریم، مطابق فرمایش حضرت علی ( علیه السلام ) منتهی می شود به: آدمی که از خاک و آب خلق شده است.در قران هم به این موضوع اشاره شده زیرا: خداوند وقتی حضرت أم را آفرید، فرشتگان به گذشته استناد کرده و سوال کردند: آیا بازهم می خواهی کسانی را خلق کنی که در زمین فساد کنند؟

    حال به بررسی یکی از این منطق های بی منطق، که در مسئله شیطان است می پردازیم :وقتی خداوند دستور داد که همه بر آدم سجده کنند، یعنی تابع او باشند، شیطان از این کار سر باز زد و قبول نکرد. خداوند از او پرسید چرا این کار را نکردی؟ گفت: چون من از آتش هستم و: او ازخاک آفریده شده .و آتش برتر از خاک است! پس سجده نمی کنم چون من بر تر هستم.

این قیاس شیطان اولین قیاس در منطق است. و البته فقط برای آن موقع نیست، امروز هم همه منطقیون واهل فلسفه، از این قیاس استفاده می کنند. لذا نقد و بررسی آن به معنی نقد مسئله روز خود ما است.زیرا شیطان برای برتری آتش بر خاک، دلیلی نیاورد. از این قیاس فهمیده می شود که اولا شیطان خود را برتر می دید، و از این منظر معجون خلقت خود را هم برتر می دانست. و این از منظر او نیازی به اثبات نداشت!

   لذا شیطان با استفاده از این قیاس، امور سلبی را، ایجابی کرد. یعنی مواردی که خدا در وجود او، ننهاده بود را کامل دانست. مثلا علم و دانش، در وجود حضرت آدم بود که در شیطان نبود، زیرا خداوند همه چیز را به آدم یاد داد نه به کسان دیگر.

حال اگر منظر را هم کمی تغییر دهیم، وضع بد تر می شود. یعنی ناظر(ناطق) اگر آدم باشد، اثبات می شود که آدم ظرف بود و مظروف آن علم شد. یا ظرفی بود که قابلیت دریافت مظروف علم را داشت. اما شیطان این قابلیت را نداشت.و اگر علم موضوع با ارزشی باشد، پس آدم ارزشمند تر است.و شیطان باید سجده کند.

   در جریان قیاس کانتی هم ما این را می بینیم: کانت می گوید چون فکر می کنم پس هستم. یعنی اصالت وجود جهان محیطی، کم ارزش تر از جهان محاطی است. و این اشتباه است . زیرا محیط اجل از محاط است.

    باید گفت : چون خدا هست پس هستم. زیرا که محیط یا ذات هستی بوده که: من را به وجود آورده. من، از خود چیزی ندارد . ضمن اینکه من، ظرف است و: هستی مظروف. و این ظرف به میزان ظرفیت خود، از محیط،هستی پذیرفته است. در قران هم میفرماید:( ایاک نعبد)فقط ترا می پرستیم، یعنی تقدم ک در ایاک بر ن در نعبد.

     ضمن اینکه اگر منظر اصلی و محیطی، در این منطق داخل شود، کل موضوع فرق می کند. مثلا اگر از منظر خدا بر این مسئله نگاه کنیم، آتش یا شیطان اصلا برتری ندارد! بلکه برعکس، در قران بارها آمده که اعمال شما را، آتش نابود می کند و می سوزاند. یعنی ماهیت آتش در منطق قران، ویرانگری است.پس شیطان ویرانگری را برتر از آبادی می دانسته! زیرا خاک منشا هستی برای: گیاهان و موجودات زمینی است.

    در منطق، از منظر الهی، خاک که محل سر بر آوردن آدم است، منشا تولید و خلقت و تکثیر موجودات است. در حالیکه آتش سوزاننده جنگل و خانه ها، و حتی اعمال انسانی است. و مانند سیاهچاله های راه شیری، ماده را به ضد ماده تبدیل می کند.  

بنابر این فلسفه کانتی، منطق ارسطویی، وقیاس شیطانی هرسه بر من! استوار است لذا باطل است، و باید کنار گذاشته شود. و به جای آن علم الهی و: استدلال قرانی و استنتاج عقلی، به کار گرفته شود.

 

不合逻辑的逻辑!

通常在负离子模式下,每个线程将取消一切和:事实证明自己,这是假的!如此循环被调用。例如,苏格拉底说学生不应该接受其他字符。这是一个逻辑表达式是毫无意义的!换句话说,一个恶性循环或取消!也就是说,如果学生不接受其他字符,如苏格拉底比他的学生,其中包括有,可以这么说,苏格拉底也不能接受的。

在故事的一侧。或者相反这种恶性循环的另一面是无效:如果苏格拉底不接受信件,然后选择:学生必须接受其他字符是正确的!我承认,其他字符,所以性格苏格拉底是可以接受的。 ,是该行的头。这是第一个家。

     但是,一切都被证明是正确的:上帝是一切!还有,它是独立存在的。撒旦是上帝和撒旦之间存在的关系。还有一个相关的时尚。人类,还有用具菜也。

    例如,在他的著作“人 - tawārīḵ不包括”谁担任援引伊玛目阿里的人来了,问谁是3000年亚当之前?他说,人类人类是谁之前说的呢?说人类的语言,重复3次,扔乞丐头。然后伊玛目阿里(愿他平安无恙)说:如果你质疑三万次你听到了相同的答案。

      因为神的恩典是永久性的。禁令从未恩,神的恩典总是最新的。首先,上帝是不是,但他一直都是。神的恩典一直是这样。但每一次的一代一直是神的恩典。我们是一代人,根据伊玛目阿里的话(祈主福安之)导致:男人是从灰尘和水创造了被提及的古兰经是上帝创造了我,当他的使者过去引用并问:你还希望这些人谁做的恶作剧在地球上?

    然而,研究逻辑的逻辑,其中涉及邪恶的问题:如果上帝下令所有的人匍匐到他,撒旦拒绝,并拒绝接受它。他问他为什么不?他说:我是火,他用泥土创造,消防比黏土更好!因此,我不叩头,比我。

这个比喻魔鬼在三段论的逻辑。它不仅是及时的,但现在所有的逻辑,哲学Vahl离子,采用类比的。这个评论是火对土壤我们的一天。撒旦的优势,而不是理性的关键问题意识。这个比喻了解,撒旦第一次看到他的上司,并从自己的创作药水的角度知道更好。这是不需要证明自己的观点!

   所以撒但利用这个比喻中,负面的东西,是正面的。在上帝存在的情况下,他已经完全理解。例如,亚当的存在的知识是不是魔鬼,因为上帝没教你一切。

如果我们有一点时间来改变你的观点,情况更糟。观察者(说话)如果一个人被证明是容器及其内容的一个人。或者一个容器,它有能力接收的内容。但恶魔并没有这种能力。 ,也是一门科学学科是有价值的,所以人们都更有价值。 ,魔鬼可能会虚脱。

   在康德的比喻,我们看到,康德说,因为我思故我在。尽管周围的世界环境的独创性较差。这是错误的。因为周围介质的是死亡。

    可以说,所以我是一个神。环境或者说我创造了宇宙的本质。我一无所有。除了我之外,这道菜是:被集装箱式。和该容器的容量时,环境被接受。古兰经说: (马克NBD)只崇拜你,那优先于那个在马克的NBD 。

     同时,主环境的角度看,逻辑是这样的整个问题是不同的。例如,如果我们看这个问题从神的角度来看,火灾或撒旦并不出众了!相反,古兰经反复指出你的行动,火里烧了下来。古兰经燃烧性质的逻辑,毁灭性的。经过毁灭性的邪恶知卓越打造!因为他们是土壤源植物和地球生物。

    在逻辑上,神的角度来看,这里的土壤是对人,从创建和繁殖生物的来源。而火焚烧森林和家庭,甚至人类的行为。像银河系,黑洞,反物质现在无所谓。

因此,康德的哲学,亚里士多德的逻辑,所有的三个测量邪在我身上!它是基于虚假的,必须预留。而不是神圣的知识:古兰经,并得出合理的参数,使用。

  • سید احمد حسینی ماهینی

55کشور آمریکای شمالی، فقط یک رای در سازمان ملل

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر

چرا سازمان ملل،

 امپراطوری ایران را،

تجزیه کرد؟

ایران بزرگ بارها و بارها تجزیه شد، ولی بلافاصله توانست با یک رهبری سریع، خود را به اتحاد دوباره برساند. مثلا داریوش کبیر یا کورش و جمشید جم، از جمله کسانی بودند که در ایجاد اتحاد بین اقوام و: سر زمین های ایرانی، امپراطوری بزرگی را تاسیس کردند. و این فقط در زمان پیشدادیان یا: هخامنشیان نبود بلکه ساسانیان نیز، سرزمین بزرگی را متحد کردند.

      بعد از اسلام هم سامانیان و خوارزمشاهیان ، صفویه و حتی افشار و قاجار بر آسیای غربی و: آسیای صغیر و برخی از نقاط اروپا و آفریقا حکم روایی می کردند. ولی همیشه مورد طمع بودند و: تقریبا میتوان گفت دسیسه های روم شرقی، با دسیسه های دیگران گاهی باعث شکست می شده و: ایران تجزیه می شد.

    اما فرهنگ غنی ایرانی هر متجاوزی را برده خود می ساخت. نفوذ ایرانیان بر دربار بنی امیه و بنی عباس، و وسعت حکومت آنان که رشک قوم مغول را درپی داشت. و یا ایلخانان مغول که خود شیعه شدند و: به عمران و بازسازی این کشور پهناور پرداختند.

در زمان صفویه ایران بزرگ بر تمام جهان اثر گذار بود و: اروپا آهسته آهسته خود را به ایران نزدیک می کرد. و ایران زیرکانه رفتار خود را با اقوام اروپا تغییر می داد، تا انان سوء استفاده نکنند. گاهی در کنار فرانسه بود گاه، با انگلیس برعلیه روس ها بود و: گاهی هم با روس ها بر علیه انگلیس. و این امر تا قبل از تشکیل جامعه ملل در اروپا ادامه داشت . در این زمان اروپا کم کم خود را برعلیه ایران متحد می کرد، تا از این بازی ایرانیان فرار کند.

   البته فکر اصلی این کار از وودرو ویلسون، رئیس جمهور آمریکا بود. وی با این کار توانست غرب را، برعلیه ایران متحد کند و در همان زمان، استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت و: حدود 58کشور را نیز کمک کرد تا: به عنوان کشوری مستقل مطرح شوند.

   در واقع با این کار آمریکا توانست: به کمک اروپایی ها از ایران بزرگ 58کشور بسازد و: برای هرکدام حاکمی جداگانه تعیین کند که :تابع ایران نباشند.

به رسمیت شناختن تمام کشورهایی که: تا آن موقع در نقشه حوزه تمدنی ایران قرار داشتند، زمینه را برای هرچه کوچکتر شدن ایران فراهم ساخت. روش آن ها این بود که بخشی از سرزمین ایران را، اشغال می کردند و بعد به آن ها می گفتند: ما به شما استقلال می دهیم. در هندو پاکستان و افغانستان و عراق، این موضوع را پیاده کردند و تمام زحمات نادر شاه را بر باد دادند.

روسیه نیز با اینکه در آسیا قرار داشت، با پیوستن به اروپا بخش دیگری از ایران را، تحت عنوان جمهوری های خود مختار جدا کرد. ولی  به آنان استقلال کامل نداد.

همه این حوادث در بین سال های 1290هجری شمسی، تا 1299یعنی کودتای رضاخانی انجام شد. و آمریکا در پشت پرده همه این طرح های استقلال طلبانه یا: از نظر ما تجزیه طلبانه بود. زیرا اروپا را هم با این سیاست، در گیر تجزیه طلبی کرده بود که: نماد عمده آن جنگ جهانی اول و دوم بود. و به خوبی میتوان دید که پس از دو جنگ، پیروز واقعی این کشتارها آمریکا بود. و توانست دیگران را تجزیه و خود را متحد کند. با طرح فدراتیو ویلسون، آمریکا متحد شد و ایالات متحده آمریکا لقب گرفت، ولی دولت های اروپا و آسیا تجزیه شدند و: به جنگ برای ترسیم مرزها پرداختند.

    آمریکا بعد از پیروزی در جنگ دوم جهانی، به بهانه کمک های مالی طرح مارشال به این تجزیه طلبی ها ادامه داد. مثلا در ایران به بهانه کمک به بلوچ ها یا اقوام دیگر، آن ها را به تجزیه طلبی تشویق می کرد. و همه اقوام داخلی ایران در این دوران، همین موضوع را داشتند و درواقع، آمریکا می خواست ایران هر روز کوچک و کوچک تر شود.

  اروپا هم سرنوشتی بدتر از این داشت و: آمریکا برای تسلط بیشتر جامعه ملل را تغییر نام داد و: به نیویورک برد . سازمان ملل متحد به بهانه: جلوگیری از جنگ مرزها 58کشور دنیا را به 196کشور رساند.

   اگر مطالعه ای در این زمینه صورت گیرد، برخلاف تبلیغات موجود، آمریکا همه کشورها را تجزیه می کرد، ولی در داخل خود به هیچکس اجازه استقلال نمی داد. یعنی 55کشور آمریکای شمالی، فقط یک رای در سازمان ملل داشتند. در حالیکه مولداوی و کریمه واوکراین و... هرکدام یک رای !

     البته آمریکا برای بی اثر کردن رای آن ها هم فکر کرده بود: با تشکیل شورای امنیت و: ایجاد حق وتو راه را بر تاثیرگذاری آرا کشورهای تجزیه شده بست.

    لذا ما از همه اندیشمندان روابط بین الملل، میخواهیم تاریخ را با دید باز مطالعه کنند تا: معلوم شود : همانطور که امام خمینی ره گفت: آمریکا شیطان بزرگ است، همه را به جان هم می اندازد تا حکومت کند. همه را به تجزیه طلبی تشویق می کند! ولی خود را هر روز متحد تر نشان می دهد.

هم اکنون واقعه کریمه و اکراین نمونه زنده آن است. در حالیکه برای مردم یک میلیونی شرق اکراین، دل می سوزاند برای جمعیت دویست میلیونی 99درصدی خودش، کوچکترین ارزش استقلال قائل نیست.

زمان آن رسیده که مردم بدانند: مسبب تمام کشتارهای جهان، از زمان ویلسون به این سو آمریکا بوده است و: ملت آمریکا بیش از این خفت یک رای در سازمان ملل را، برخود هموار نکنند.   

为什么联合国

 伊朗帝国,

该分析?

更大的伊朗反复分析,但立刻成为了早期的领先,它会团聚。例如,赛勒斯和大流士大帝,或果酱,包括那些谁创建的部落和伊朗土地的头部之间的团结,建立一个大帝国。唯一的一次Pishdadian或:萨珊但不是阿契美尼德帝国,伟大的土地进行了统一。

      经过伊斯兰教和Kharazmshahian王朝,萨法维和卡扎尔,阿夫沙尔,甚至西亚和小亚细亚,以及欧洲和非洲的一些地区被裁定有效。但总有关于贪婪,几乎可以说是拜占庭式的阴谋,别人的阴谋中,有时会造成故障和伊朗进行了分析。

    但在采取任何侵略者其丰富的文化建设。伊朗的影响在巴尼Umayya和巴尼阿巴斯的法院,和他们的政府是挑起嫉妒蒙古部落的程度。族长是莫卧儿和什叶派:这个幅员辽阔的国家的建设和改造开始的。

萨法维伊朗是对整个世界产生了重大影响:欧洲将减缓他们的做法给伊朗。伊朗和欧洲的聪明人会改变他们的行为,所以不要使用它们。有时在法国,有时与英国一起反对俄国,有时与反对俄国,英国。这一直持续到国在欧洲联盟的形成。在这个时候,欧洲没少团结起来反对伊朗,伊朗人逃脱游戏。

   伍德罗·威尔逊,美国总统工作的基本思路。他能够与西方合作,团结起来反对伊朗的同时,认识到国家的独立和大约58个国家协助被视为一个独立的国家。

   事实上,这样做可能美国:欧洲大贡献58个国家进行:为每个单独的标尺确定函数不是伊朗。

所有的人,直到然后映射文明的域的国家承认,伊朗已经提供了上下文的一切变得越来越小。这种方法是伊朗领土的一部分,占用,然后他们说:我们会给你独立。印度教徒在巴基斯坦,阿富汗或伊拉克,将实施纳德国王的挥霍所有的努力。

虽然俄罗斯在亚洲,欧洲加盟伊朗的另一部分,在不同的自治共和国。但他们不是完全独立。

所有在今年1290回历这些事件,直到1299政变REZAKHANI 。而美国是所有这些计划的分裂我们的或独立的后面。欧洲以及参与分裂主义的政治:第二次世界大战的主要标志。和好了,我们可以看到,两场战争,真正的胜利是杀死美国。和其他人将团结他们的分析。威尔逊计划联邦,美国和美国被命名,但欧洲和亚洲的政府进行了分析:在战争开始绘制边框。

    美国的胜利,在二战结束后,马歇尔计划下授予这种分离继续。例如,帮助俾路支等民族的借口下,它会鼓励分离主义者。在此期间所有伊朗人民,有同样的问题,事实上,美国希望伊朗每天越来越小。

  欧洲仍然是更悲惨的命运:美国更占优势更名为国联:纽约交易。联合国的借口:防止战争的边界杀死58个国家的196个国家。

   如果研究在这方面做,尽管宣传,美国将打破所有的国家,但独立性不会让任何人里面。在55个国家,在北美,在联合国只有一票表决权。而摩尔多瓦和克里米亚Vavkrayn和一票!

     美国投票决定废除它也曾经想过,形成了议会,并在分析国家接近的选票创造一个有效的否决权。

    因此,我们的国际关系,历史可以追溯到同一个愿景,研究所有学者:要明确:由于霍梅尼说,美国是大撒旦,所有的生命抛出了规则。分裂鼓励大家!每一天,更加团结,但他们的节目。

事件克里米亚和乌克兰,它现在活生生的例子。虽然万人东乌克兰,心脏烧伤的2亿人口的99% ,未授予独立的最小值。

现在是时候让人们知道:所有的杀戮背后,美国一直以来威尔逊:美国人民更丢脸的表决在联合国,而不是忍受。  

  • سید احمد حسینی ماهینی

نقشه های بی خاصیت!

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر

نقشه های بی خاصیت!

 وروابط بین الملل، بی خاصیت تر!

در تمام موزه های جهان نقشه هایی از ایران وجود دارد که: نشان می دهد بخش اعظمی از آسیا و: قسمتی از افریقای شمالی و اروپای شرقی متعلق به ایران بوده است. از زمان کورش کبیر، حتی پیشدادیان تا زمان ساسانیان ، سلجوقیان و صفویان، تا زمان تاسیس جامعه ملل در اروپا و: یا سازمان ملل در نیویورک. این نقشه ها نشان می دهد: سازمان ملل سرزمین های ما را، از سوی خودش به دیگران بخشیده است!

     واین نقشه ها، نمی توانند هیچ چیز را ثابت کنند! و فقط به درد مبارزه با سلام می خورد!زیرا باستان پرستان تصور می کنند که: سازمان ملل را اسلام به وجود آورده تا: ایران را تجزیه کند و به هرکدام یک پرچم و: یک حکومت بدهد و مرزهای آن ها را تعیین کند و: نگذارد کوچکترین تعدی به این مرز ها بشود.

   اگر راست می گویند بروند و این نقشه ها را، بر سینه سازمان ملل بزنند و حق ایران را بخواهند. چرا فقط زبان شان در داخل دراز است؟ چرا برای کوبیدن اسلام، از کورش و داریوش مدد می گیرند ولی، وقتی فیلم سیصد را می بینند خفه خوان می گیرند؟ و یک کلمه بر علیه آن نمی نویسند؟

    می بینیم که مثلا ارامنه همه ساله 24 آوریل را، سالروز اشغال سرزمین خودشان توسط ترکیه اعلام می کنند! و مراسمی را اجرا می کنند و خواهان بازگشت این سرزمین هستند. آن ها حتی لاچین و قره باغ را تصرف کردند ولی، این تصرف انها اشکالی نداشت!و کشتار آن ها از ترک ها، از نظر حقوق و روابط بین الملل بی ارزش بود! و هست. زیرا هنوز در اشغال آن ها است!

   یک قطعه زمین لانه جاسوسی آمریکا در ایران، توسط دانشجویان از آمریکا پس گرفته شد. سال ها  هنوز ایران را تروریست و گروگانگیر معرفی می کنند. اما انگلستان بهترین و مرغوبترین و: وسیعترین باغهای شمال تهران را، ضمیمه سفارت خود کرده و پس نمی دهد! ولی از نظر آن ها اشکالی ندارد!

این حقوق بین الملل نیست، بلکه ظلم بین المللی بر علیه ایران است. بد ترین مراسم همه اقوام وحشی و: نیمه وحشی ثبت می شود و: به آن ها به دیده احترام می نگرند. ولی نوروز باستانی ایران را، تا سال ها ثبت نمی کنند و قتی هم ثبت می کنند، دهها مدعی برایش می تراشند.

   زبان فارسی را زیر مجموعه عربی معرفی می کنند! و حروفی که ایران طراحی کرده به نام عرب ثبت می کنند. تمام دانشمندان ایرانی را عربی و بعضا سنی معرفی می کنند. دانشمندان ایرانی به فارسی صحبت می کردند، ولی به احترام قران کتاب خود را به زبان عربی مبین که زبان قران بود،  نه عربی بدوی، می نوشتند.

     لباس دانشمندان ایرانی همه به احترام: پیامبر و ائمه لباس عبا و عمامه بوده. در حالیکه لباس عربی، چفیه و عقال است و فرق می کند. و اگر تاریخ را خوب بخوانند، می بینند که چفیه یا روسری را اردشیر بابکان، برای آن ها باب کرد و: عقال را شاپور دوم ملقب به  ذوالاکتاف. زیرا عقال نشان بستن طناب دوکتف آن ها بود. تاریخ نشان می دهد اعراب بدوی، همیشه تابع ایران بودند و: فقط مواقعی که رومیان می خواستند حمله کنند، از این ها بعنوان پیشمرگان و طلایه داران، علیه ایران استفاده می کردند.

    به همین دلیل غرب و عرب، ایران را کشوری صحرایی و حشک وبی آب و علف، با تعدادی شتر نشان می دهند! بهترین نقاشی از ایران، چند شتر است در یک بیایان لم یزرع و: یک ساربان آن ها را می کشد و آفتاب سوزان از پشت: کوهان شتر به زمختی ظهر استوا می تابد. در حالیکه ایران، بیش از آنکه بیابانی باشد، کوهستانی است و جمعیت آن بیشتر در مناطق کوهستانی و: برفگیر زندگی می کنند. و البته همین وسعت فعلی هم، آب و هوای چهار فصل را دارد.

    نباید غافل شد که ضعف درونی هم، این مسائل را پیش می آورد. مثلا وقتی سلطان حسین صفوی شنید، که افغان ها پشت دروازه اصفهان هستند. نه تنها نا راحت نشد بلکه گفت: پس فعلا داخل اصفهان نیامدند؟ما فعلا پادشاه اصفهان هستیم!

    در زمان سازمان ملل، یعنی از حدود جنگهای اول و دوم، دشمن می ترسید به ایران حمله کند، ولی ضعف نفس قاجار و پهلوی، باعث می شد تا آن ها جرات پیدا کنند و: بخشهایی از ایران را جدا کنند. این روند جدا کردن تا سال 1348 هم ادامه داشت. و به بهانه رفراندوم ساختگی بحرین را هم: از ایران جدا کردند. آن موقع بحرین استان چهاردهم ایران بود.

  بعد از انقلاب اسلامی قصد سازمان ملل آن بود که: باز  هم ایران را کوچکتر کند. او قول داده بود که اگر هریک از اقوام ایرانی، قطعه زمینی را جدا کند ابتدا، خود مختاری و سپس به آن ها استقلال بدهد. و یا در واقع استقلا آن ها را به رسمیت بشناسد. 

地图没用!

 国际关系中,多了也没用!

在世界地图上所有的博物馆,也有一些表现出很大的亚洲:北非和东欧的来自伊朗的部分。从居鲁士大帝的时间,直到晚上Pishdadian萨珊塞尔柱和萨非王朝,直到建立在欧洲国:联合国任。这张地图显示了我国在联合国的人都放弃了!

     韦恩图,不能证明什么!不作丝毫的暴力边境。

   如果他们直奔地图上联合国的右胸他们想要的。为什么只有在他们的语言多长时间?为什么伊斯兰教赛勒斯和大流士的击球,都做出了贡献,但是,当我看到一百多部电影被扼杀了读者?并且不写一个字反对呢?

    我们看到,亚美尼亚每年的4月24日土耳其入侵家园的一周年,宣布!并执行仪式,他们要求这片领土的回归。他们甚至占领的卡拉巴赫,拉钦,但它是确定以征服,并在法律和国际关系方面的裂缝的破坏是不值钱的!和好。因为它仍然占据!

   A地块间谍的美国书斋的,由来自美国的学生被撤回。在恐怖分子和罪犯仍然会推出。但在德黑兰北部的英国的最好,最好,规模最大的花园,贴在使馆,然后不要!但它是好的!

这不是国际法,但对伊朗的国际不公。所有的野生近缘种最糟糕的庆祝活动:半野生记录,并把它看作尊重。但古代伊朗,没有记录,直到他们检查记录,并声称几十剃了他。

   代表阿拉伯波斯语言的子集!设计和阿拉伯名字记录的字母。所有阿拉伯和波斯学者经常引入年龄。谁讲波斯语,可兰经,但要兑现他的书在阿拉伯语的伊朗科学家,古兰经的语言被揭露,没有阿拉伯原始,写道。

     伊朗科学家穿着一身荣誉先知和伊玛目身着长袍和头巾的。在阿拉伯装束,和QAL Chfyh和变化。如果历史是一个很好看的,看到或围巾Chfyh Ardashir我,为此,他和Bob :在QAL绰号Zolaktaf沙普尔二世。 QAL显示,因为它被关闭的绳子Dvktf 。历史表明,贝都因人总是唯一的时代,当时罗马人想要攻击,和开拓者如自由斗士,被用来对付伊朗。

    为什么西方和阿拉伯,伊朗沙漠和干草,水,网络,多带几个节目!来自伊朗的最佳作品,带来更多的惊喜在一个贫瘠和:骆驼杀死他们从太阳背后:笨拙的驼峰照赤道中午。而伊朗,而不是沙漠,山脉和人口的山区:多雪的直播。相同的程度,但目前的气候有四季。

    不要忽视的提出问题的内部弱点。例如,当苏丹侯赛因·萨法维听说,阿富汗人在球门后面。这里不仅是不舒服,但他说离开的那一刻后,我们目前拥有的王者!

    在联合国,即约星球大战I和II ,敌人害怕攻打伊朗,但卡扎尔和巴列维气息的弱点,因为它敢于拿起来:伊朗独立的部分。自从1348年这个分离过程仍在继续。公投虚假借口巴林:伊朗孤立。巴林则第十四全省伊朗。

  革命后,这是要联合国:伊朗仍然较小。他承诺,如果伊朗的任何民族,土地,自治,然后在单独的地块给他们的独立性。或事实上承认其独立。


  • سید احمد حسینی ماهینی

تنها راه نجات اکراین

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ | ۰ نظر

تنها راه نجات اکراین

اکراین ، تمام کشورها و تمام انسان ها، فقط یک راه نجات دارند و آن :خدا جویی و اعتراف به وجود راهنمایی های اوست. زیرا ممکن است اکراین فکر کند:اگر به روسیه پیوند داشته باشد نجات پیدا می کند. یا اگر در دامن غرب باشد، بهتر است. ولی اتفاقا همان اکراین چندین بار همه این ها را تجربه کرده است. وقتی به شوروی سابق ملحق شد، با خیال کشور مستقل و آزاد  که: به عنوان یک جمهوری به اتحاد جماهیر شوروی می پیوندد .

اما این خوش خیالی فقط در باغ سبز بود و 74 سال، زجر و شکنجه در پشت دیوار آهنین نتیجه این خوش خیالی بود.  انقلاب اسلامی که رخ  داد و: پیام فروپاشی شوروی سابق را، از زبان امام خمینی شنیدند ولی آن را شعار دانستند . حتی وقتی شوروی سابق فروپاشی واقعی کرد، باز هم به جای پذیرفتن امام خمینی، به سوی غرب رفتند. و با اینکه ایران اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت، ولی توجهی به آن نکردند.

    وجود قوم سکا ها که با سیستانی ها، هم ریشه محسوب می شوند و: یا استان خرسون که با خراسانی های ایران هم تبار هستند، ریشه اصلی پیوند این دوملت است ولی، در های و هوی تبلیغاتی غرب گم شد.

   البته اکراینی های زیادی به اسلام علاقمند بودند،زیرا اسلام دومین دین رسمی آن است ، با اینکه مسلمان ها در آمار نمی اوردند؛ و به ویژه به ایران می آمدند و: در خیلی از معاملات بعد از فروپاشی، با ایران همکاری کردند و: بسیاری از علوم مورد نیاز ایران را تامین کردند. ولی زرق و برق غرب چشم آن ها دزدیده بود. رفتند و به جای اتحاد جماهیر شوروی، به اتحادیه اروپا پیوستند.

اما دنیای رنگی اروپا فقط، لباس رنگی نارنجی  به آنان داد و: نارنجی پوش ها قدم به میدان گذاشتند. و کردند آن چه نباید می کردند! تا جایی که زجر شوروی سابق، بطور کلی از ذهن آن ها رفت و: زمزه بازگشت به روسیه آغاز شد.

   روس تبارها که مدتی بخاطر رفتار خشن خود در پشت دیوار آهنین، سر در لاک خود فرو برده بودند، کم کم مانند مار خوش خط و خال از خواب زمستانی بیدار شدند، و نیش خود را آماده کردند. آن ها گفتند زهر مار هرچه تلخ است ولی، داروی بسیاری از بیماری ها است! و شعار پیوستن به برادر بزرگتر را سر دادند.

البته این بار هم از همان سوراخی گزیده شدند که قبلا! .. به اسم استقلال شعار دادند ولی جزو خاک روسیه شدند! و رای های زیر سرنیزه کار خود را کرد. و اکنون راهی ندارند که گفته اند: خود خواسته را تدبیر نیست. اکنون کریمه ای های اکراین، از درون خودشان می سوزند و بیرون دیگران را می سوزانند.

از درون هر روز استقلال  و هویت خود را از دست می دهند، و یک قبیله مسلمان مجبور می شوند خود را روس تبار معرفی کنند! و از سوی دیگر به روس تبار های اکراین، باید پیام خوشبختی و نجات ارسال دارند!. حتی اگر شکایتی هم داشته باشند، کسی به آن گوش نمی دهد و یا: نمی گذارند که گوش دهد.

زیرا شکایت کریمه ای ها از دوحال بیشتر نباید باشد: یا از سگ به خرس پناه ببرند یا: از خرس به سگ. یا باید اعتراضشان از نوع نارنجی باشد تا: اتحادیه اروپا تاییدشان کند و: یا از نوع روس تبار ها باشد که روسیه به آن گوش کند و حمایت نماید.

    البته از نظر ما هردو طرف در اشتباه هستند، و تئوری ما می گوید که (اللهم اشغل الظالمین بالظالمین) است. اسلام هراسان و ضد اسلامیان به جان هم افتادند و: هرچه از دو طرف کشته شود به سود ما است!

اما راه بهتری هم هست. مردم اکراین به دور از هر گونه گرایش غربی یا شرقی باید تصمیم جدی بگیرند. نه فریب روس تبار ها را بخورند، تا باردیگر در دام سازمان های :مخوف و خشن گرفتار شوند و: نه به غرب دل بستگی پیدا کنند تا: فقط به تابلوی آن ها تبدیل شوند و: خط  مقدم جبهه آن ها باشند.

اکراین به دلیل استعداد های فراوان، در تجارت و علوم روز میتواند. راهبرد جهانی برای خود داشته باشد، فقط شرط آن حفظ استقلال آن ها است.


拯救乌克兰的唯一途径
乌克兰,所有的国家和所有的人,将只有一个出路:承认上帝的存在,并寻求他的指导。乌克兰可能不认为,如果俄罗斯的债券将被保存。或如西圈,就更好了。但事实证明,乌克兰经历了所有这几次。当苏联加盟想象力自由和独立的国家,是苏联加盟共和国。
但这种自满的绿色只是74岁,痛苦和折磨的铁幕是自满的结果。伊斯兰革命发生:前苏联的消息,伊玛目的语言听说过呗,但知道这一点。即使在苏联的实际崩溃,而不是接受霍梅尼再次跑到西。而伊朗是第一个国家承认其独立,但它并不重要。
    
还有谁Sistains塞卡,根部被视为人:呼罗珊在伊朗或下降的赫尔松省,根嫁接是Dvmlt但西方迷失在广告的喧嚣。
   
当然,很多乌克兰感兴趣的是伊斯兰教,因为伊斯兰教是在统计的第二大宗教的穆斯林没有,并且是特别是伊朗和崩溃后许多行业,已与伊朗和很多合作它们符合科学的要求。但西方眼中的魅力被盗。相反,他们去了苏联,欧洲加入欧盟。
但欧洲只是在颜色的世界,橙色的衣服给他们设立:橙色帽一步离开了现场。而他们没有!至于苏联的迫害,他们就完全合乎心意: ZMZ ·H开始返回俄罗斯。
   
而因为他的铁幕头后面暴力行为的俄罗斯族人已撤回到自己体内,慢慢地,像一条蛇欢迎摩尔从休眠状态唤醒,准备下手了。他们说,苦的蛇毒,但治疗多种疾病的!他们高呼口号,加入哥哥。
但是这一次我是从同一个孔被咬了!高呼独立的名字,但都是俄罗斯领土的一部分。 !和选票对他们工作的刺刀。现在没有办法说:这不是自我管理。现在,克里米亚和乌克兰,并保留其他从内部烧灼伤。
独立的每一天,失去了自我,一个穆斯林家族被迫引进他的俄罗斯出生!在另一方面,俄罗斯族人在乌克兰,我们派出的幸福和救赎的消息。即使他们有投诉,不听或不,他们会听。
克里米亚是没有一句怨言,因为较高的Dvhal的:承担或采取躲避的狗或狗的熊。或者抗诉的橙色至:欧盟可能批准和:或俄罗斯血统谁听它,并支持俄罗斯的类型。
    
然而,在我们看来,双方都有错,而且理论告诉我们, ( Allhm Ashghl Alzalmyn Balzalmyn )是。约翰也下跌对伊斯兰伊斯兰恐惧症:双方都对我们有利的杀!
但有一个更好的办法。人们往往西部或东部乌克兰远离必须认真对待任何决定。不欺骗俄罗斯人,美国人吃,于是再次被困在组织:可怕和暴力,他们产生任何附着在西找:只需登录到它和:他们是前线。
乌克兰因伟大的天才在商业和科学可以被更新。其全球策略是唯一的条件是,保持独立性。

  • سید احمد حسینی ماهینی

علت العلل تا: علل اربعه! ا

سید احمد حسینی ماهینی | جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۵ ق.ظ | ۰ نظر

علت العلل تا: علل اربعه!

اشتباه فیلسوفان حتی فلاسفه اسلامی این است که: اول علیت را اثبات می کنند و از سلسله علت و معلولی، به علت العلل دست پیدا می کنند!یعنی منت می گذارند و خدا را اثبات می کنن!د یا آن را کشف می کنند. می گویند فیلسوفی خیلی زحمت کشید ت:ا برای نفس خود، خدا را اثبات کند ! شب خواب دید که خدا به خواب او آمده و: از وی تشکر می کند!

درست و صحیح بودن روش فلسفی به این است: بجای رفتن از پایین به بالا، از بالا باید به پایین بیاییم. یعنی به جای اثبات علت العلل ! از طریق علت، برعکس باید عمل شود، زیرا واقعی تر است که اول: علت العلل اثبات شود. یعنی ذات احدیت، یک واقعیت علمی و فلسفی بدیهی باید تصور شود. و بدیهیات نیاز به اثبات ندارند. همه بدیهیات فعلی فیلسوفان ذهنی هستند، اما این بدیهی واقعی و خارج از وجود ما است.

چه ما باشیم یا نباشیم، خدا هست! حتی اگر هیچ انسانی روی زمین نباشد و هیچ تفکری نباشد، باز خدا هست. لازم نیست دکارتی به دنیا بیاید! بگوید چون می اندیشم پس هستم ! چون من هستم پس خدا هم هست!چه دکارت یا کانت ، نیچه یا فیخته، هگل یا مارکس باشند چه نباشند خدا هست! لذا یک امر بدیهی و: از مسلماتی است که: نیاز به اثبات ندارد.

   حالا که خدا هست، آفرینش های او هم هست، یعنی از توحید ذاتی به توحید افعالی می رسیم. زیرا بازهم چه ما باشیم یا نباشیم، چه عقل  و فکر و فلسفه باشد یا نباشد، خدا و آفریده های او هست. درواقع این چرخ گردون، بدون ما هم می چرخد . دیو و دد ، باد و ابر، ماه وخورشید بدون ما هم کار می کنند! و این سیر من الله است. لذا اول باید سیر من الله باشد، تا سیر الی الله هم معنی پیدا کند. ما معمولا کار ها را برعکس انجام می دهیم! یعنی اول الیه راجعون را معنی می کنیم و: فکر می کنیم در بطن آن معنی اولیه، مستتر است.

چون خدا جهان را آفریده علت مادی و صوری، علت فاعلی و غایی آن را هم طراحی کرده، و برای ما بیان داشته است. یعنی فهم ما از جهان نباید خارج از: اسباب و علل واقعی باشد. و اسباب و علل واقعی را هم خدا آفریده،خودش هم به آن سامان داده است.

از نظر این مقاله، فیلسوف باید مانند دانش آموز، هرچه را نمی داند از معلم خود بپرسد. نه اینکه برای خود جواب های: من در آوردی ردیف کند. ما هرچه را نمی دانیم، از خدا باید بپرسیم، نه اینکه او را کنار بگذاریم، خودمان چیزهایی به هم به بافیم، بعد خدا را بیاوریم! اگر در این بافته های ذهنی ما جا شد، بگوییم بیا داخل بازی !و اگر هم نشد عذر او را بخواهیم.

چه در قران و چه در روایات، آمده که دنیا بازی است! ولی علت کار های دنیا بازی نیست. طبق آیات قران :( انماالدنیا لعب و لهو و..) دنیا بازیچه است و یا:(انا زیناالدنیا بمصابیح) ما دنیا را با شبه چراغ هایی زیبا ساختیم. (تا چشم بینندگان از ان لذت ببرد.) پس رابطه انسان با افرینش دنیا و: یا همان درک علت مادی و  غایی با هم فرق دارد: علت مادی آفرینش دنیا، بازی است اما علت غایی آن بازی نیست. و نباید کسی آن را بازی بداند!(افحسبتم انما خلقناکم عبثا؟) آیا فکر کردید ما شما را بیهوده آفریدیم؟

   مفهوم فلسفی این است که: اگر بازیچه به دست شما دادیم، قرار نیست از آن بیهوده استفاده کنید! و بدون هدف آن را بازی کنید. بازی در اینجا باید باعث رشد و تعالی گردد. و انسان با دستیابی به امکانات مادی، روح خود را پرورش دهد و بر: علوم خود اضافه کند.

  برای درک علت غایی از افرینش، ما مجبوریم به اسطوره های مورد نظر خدا توجه کنیم، در بسیاری از روایات و احادیث گفته شد :( لولاک لما خلقت الافلاک)  اگر تو نبودی این دنیا را نمی افریدیم. یعنی علت غایی این دنیا، وجود انسان برتر یعنی: حضرت محمد یا علی و: یا بنابر برخی روایات، حضرت فاطمه س است.

  در علت فاعلی هم حرف داریم: همه چیز را خدا افریده، بنابراین علت فاعلی خدا است. و اگر بشر چیزی را کشف یا تغییر می دهد، در واقع آن را خلق نکرده، بلکه فقط آن را فهمیده است . مثلا وقتی اورانیوم غنی شده 20درصد را نگاه می کنیم، این به معنی این نیست که آن را ما ساختیم! بلکه آن را که قبلا ساخته شده و: در معادن وجود داشته! شناخته و جدا کرده ایم! و این علت فاعلی هم اینطور نیست که: فقط در اول سلسله علت و معلول باشد ! یعنی یک روز خدا،آن را خلق کرد و رها کرد! قران می فرماید (کل یوم هو فی شان) خدا هر روز در حال کار( آفرینش) است.

معنی این حرف آن است که اگر، بمب اتم را کشف کردیم فرمول آن، قبلا بوده و ما تازه فهمیدیم!

   البته برای درک بهتر مسئله ( ابا  الله ان یجری الامور الا باسبابها) خدا همه کار ها را از مجاری و سبب های خودش انجام میدهد، ناچاریم علت فاعلی را دارای مراتب بدانیم: یعنی خداوند قدرت و خلاقیت خود را به انسان نیز ارزانی داشته!(انی جاعل فی الارض خلیفه) و او هم از سوی خدا میتواند خلاقیت داشته باشد. و عملکرد آن این است که ذهن خلاق، با نور الهی روشن می شود و: جرقه اختراعات و ابتکارات، از سوی خدا بر مغز: مخترعین می نشیند.

علت صوری و دیگر مباحث هم، باید دچار تحول از بالا بشود زیرا که: ما به علت فهم نازل خود، ابتدا صورت های موجود را تصور می کنیم، لذا درک صورت های بالا، برای ما مشکل می شود. و مثلا :قیامت و عالم برزخ را نمی توانیم درک کنیم. اما اگر از بالا نگاه کنیم، صورت های فلکی و آسمان ، یا کل افرینش را ببینیم، دیگر مسئله قیامت و صحرای محشر، عجیب نخواهد بود.

چنانکه حضرت علی ع میفرماید: من آسمان ها را بهتر از زمین می شناسم!و دلیل فرموده ایشان هم، بیانات پیامبر در مورد سفر معراج است.     

第一个原因:造成四!

伊斯兰哲学是哲学家甚至混淆首先证明因果关系和因果系列,他们获得的第一个原因!离开上帝的恩典做他们证明什么呢?已经或将发现它。哲学家把太多的麻烦说:因为你们的神的气息证明!晚上,他梦见神临到睡觉:他的感谢!

哲学的正确方法是这样的:而不是从下到上,从上到下来了。相反的证明第一个原因!因为它是更现实的第一原因的第一证据是诉讼的原因必须扭转。上帝的本质,它应该被视为一个科学事实和哲学。而明显不必加以证明。凡事当前哲学家是显而易见的,但明显的是真实的,我们都在那里。

我们做什么或不是,有一个神!没有人在地球上竟然没有任何的想法,这是上帝。笛卡尔是没有必要要出生!因为我会这么认为!上帝,我真是太有!无论是笛卡儿或康德,尼采或黑格尔或马克思,或什么不是神!因此,一个显而易见的事实:穆斯林是:不需要证明。

   现在,有一个上帝,是他的创造,达到神的行为,即内在的统一性。我们再怎么还是没有这样做,是否智力,精神和哲学,他是神和动物。事实上,天上没有我们的转动车轮。 Dave和死海,风和云,太阳月亮没有我们的工作!当然,我是神。首先,它必须是神我的大蒜,大蒜这样做从神的同义词。我们通常做相反的!这意味着我们把第一层我们假设中的主要意思,是隐藏的。

因为上帝创造世界的材料和形式因,主体的最终原因,它已经设计并提交给我们。那是不是我们对世界的认识的主要因素是真的之外。玩具和上帝创造的真正原因,它已组织本身。

在这篇文章而言,哲学家,作为一名学生,请你的老师知道一切。不是你自己的答案:我带的行。我们不知道的一切,你应该问上帝,而不是他拉到一边,我们的东西放在一起,然后将神!我们将会把您的精神编织,说开始发挥作用,如果你不想让他道歉。

什么是古兰经和圣训,游戏世界已经到来!但因为世界不是一个游戏。古兰经的经文:世界玩具或( ) : ( )我们取得了世界喜欢漂亮的灯光。 (对观众的眼睛享受它。 )创造宇宙和人的关系后:要么有在材料事业和创造的物质世界的最终原因的认识分歧,但最终的原因不玩游戏。没有人会打它( )你认为我们已经白白创造了你?

   哲学概念是,如果你在玩到我们手里,不打算使用它白白!如果没有瞄准打。增长和卓越应该在这里播放。人力和物力来实现的,培养你的精神和科学的补充。

  为了理解创造的最终原因,我们必须注意有关神的神话,我们被告知许多故事和传统()如果不是你就不会创造了这个世界。世界顶级的人类存在的终极原因,即:先知穆罕默德或阿里:或者,根据一些传统,是法蒂玛扎赫拉。

  我们谈论关于这个问题的原因是:上帝创造了一切,那么上帝是主体。如果人类发现的东西会改变,其实它不是,但它只是理解。例如,当我们看20 %的浓缩铀,这并不意味着我们成功了!但它已经对矿井存在!我们已经确定和隔离!这是情况并非如此,这只是第一次在一系列因果的主题!这意味着,有一天上帝创造了它,离开!古兰经说( )神的日常工作​​( )的。

这是否意味着,如果我们发现了这枚炸弹公式这是以前已知的和新的给我们!

   为了更好地理解这个问题的管道和神的原因( )所有他做的,所以这个问题有很多原因,要知道:上帝已经赐给人类的创造性的力量! ( )他也是上帝可以是创造性的。其表现是创造性思维与神的指示灯亮起:发明和智慧的火花,神脑发明者到达。

正规的成因等问题,应该从顶部改变,因为我们知道他的第一印象的启示将是可用的,所以如果你理解了上面,很难为我们。例如:判断和炼狱无法理解。但如果你看看从上面,天空的星座,或者看到整个的创作,复活和沙漠梦幻般的问题,也就不足为奇了。

由于哈兹拉特·阿里说:我知道天堂比地球更好,因为他还指出,关于先知的提升之旅报表。

  • سید احمد حسینی ماهینی

法蒂玛有Q&A !

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

法蒂玛有Q&A :哲学问题


什么理论哲学或神学,是至今仍未解决的一个重大问题:它可以减少哲学家,他们只是有你的头发的部分!和微妙!例,康德说,因为我思故我在!并没有找到答案的宇宙:它的黑暗,挂件的击穿。


大西部或哲学家海德格尔:萨特,存在能够给之间的区别!是它一直在那里!但不能够定义!


   伊斯兰哲学家,当然是更好的地方。它的存在,以及必要存在的存在:有多少有一个计划。甚至生死存亡的穆拉·萨德拉Tshkyk设计:解决哲学问题。但是,嘿,这也就是我们经常在那里遇见接受。


  自然,存在或逻辑,古典,重,有时铺天盖地问题的现实,党的压倒性的实力相信!或哲学家的教学时间,欢呼将压倒答案!


例如,同意承担神和动物的存在,如何这两个有关系吗?是什么创造者和创造之间的关系?如果有干的,这是什么性质的?它是由造物主或生物呢?


据Dinani博士:有父亲和他们之间存在父子关系是它们之间的关系。但又有什么关系?


   今天,通信世界,所有证明有两件事情之间的关系。但又有什么关系?相关的定义是什么?


例如说,口号种族医生:关系的词汇的定义是依赖于关系的两个或多个事物之间存在的类型。一件事就另一个影响可能会说!


Sharynzhad , AA ;文化行为科学,德黑兰,阿米尔·卡比尔,1375 ,第345页。


看见那个盲人正以看不见的关系说是有关系!


已更改的动词不定式,而它被定义。并说:


 ( (连接) )鲍勃Aftal根不定式( (链接) )​​是。以及用于分别转动两部分组成:两个部件连接在一起的方式,并没有失去它的基本属性。


    但哈兹拉特法蒂玛扎赫拉的穆巴拉克,这个问题很容易解决:犯错的伊玛目是万无一失的先知!先知和伊玛目,哈兹拉特法蒂玛扎赫拉的神圣性质之间的接口,它们都同样无辜的!接口也许存在下,较高的是存在的程度。


   因此,一种新的方法,逻辑和哲学应该是主要的阀:看看神圣的行动理念。不是的本质和属性:必要存在。因为现有的方法,或物理或形而上的哲学的基础。无一不我们的头脑。了解物理学,使我们的逻辑。这是一个数学手段。不管是什么,也就是枚举和Ahsa(阿哈萨)和:看到和经历的圈子,并在实验室研究。归根结底,这是我们说的狗屎:如果上帝看见她上了手术台,然后我们就信他。


从实用主义到Agzystansyalyzm所有这样说,但低和高的水平。形而上学独立,而且针对的问题的原则和答案提供了系统设计的另一个原因是:形而上学不是物理学!新的逻辑表示,它要么是物理学或形而上学,玄学是物理学和形而上学,因为它不是物理的。


    但法蒂玛的逻辑是这样的:我们应该爱到恨铝阿里(或奥马尔·扎伊德)来了。或从仇恨到阿里到达。或像一些人来说,这两个一起说的视线: “阿里和阿尔!哈兹拉特·阿里是世界本身:他的世界上是固定的:它是已知的制高点是未知的。


   支持法蒂玛·阿里,是不是因为他是她的丈夫。或父母和子女,是因为她以前的追求者都没有眼泪。因为他的权威在整个世界,但。和上帝希望如此。如果有一个人责怪醒来的人是不知道她的眼睛看不见太阳。


他们中有些人不要吨甚至不知道法蒂玛,和神的旨意,她的发言人直接的体现,并且认识神。有人说,如果F O人,透露对他:有的说,这是法蒂玛,上帝创造了世界,我们不Fyha 。


   因此赫兹上帝,而不是挂到头发哲学微妙,树和树T和RVH Sedreh Almnthy有Alvsqy 。而是认为,在柏拉图的洞穴的阴影,还有附着。可靠一点的楼Q,或觉得我!它是自我开始的理念。他还不是全部!

  • سید احمد حسینی ماهینی

我们如何能得出一。

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

我们如何能得出一个哲学学科

理性主义,相信理性:理性的哲学和无论什么原因,我们认为,它是梳理,否则不接受。苏格拉底说,学生不应该接受其他字符!或另一个,他们提倡经验主义和感觉论。土地问题的理念仍然是:原则,任何人谁接受该提议!

  其中一个原因是诡辩出现。正是在这样的时代,我们选择的律师声称,分别为。每个人的律师是强大的,他是对的!它没有提供任何证据或同期,等等,但言辞!因为如果任何人有很好的说辞能够最好地做出假证件显示。

  现在为什么没有发现腐败,尤其是腐败是一样的。该行坏事,他们阅读的任何证据之前,道。先了解侦探,法官或律师谁找到一种方式来获得的文件?如果被发现,它是如何记载:它辩护。这个过程有助于他首先向文档不适合,如果是的话,那里有一个犯罪的证据,怎么会看,拒绝或以其他方式可靠。

   第一原则,还是什么哲学家们说,很显然,他们知道,然后,根据这些原则,并解释他们的想法:他们的论据是令人信服的。他们有一个很大的错误:哲学家是忽略了原来的。这似乎是一个哲学家谁犯了一个错误,但这样做故意。因为他想成为的原因。没有其他人。他是真正的明白了解对方恶棍这么认为,他们预留了一定的:某些他或她的思想,得到同意。

  我们有一个传统, (我的第一QAS魔鬼)谁首先比较了魔鬼。有人告诉我,火人火比黏土和土壤为佳。这样一来,火不会屈服于Brkhak 。

   在这种说法中,有两个重要的原则:第一,为什么火是更好吗?对于因为他是火,火是好就够了!第二,你的说法不是他的创造者和神的参数强:无效的参数指责。

与巨大的自我,在推理的方法中,我们看到了弥补了哲学家的论据。当然,根据定义,有三种推理:电感元件,其中媲美的组件,该比喻详述。但这种外表并不重要,因为他们说这另一种方式?

但由于严重程度显然被忽视了像有人在光天化日之下照明正在寻找,或在水中的鱼,水会跟着没有其他办法。我们将用我所有的空气,但空气不明白一个简单的问题,不,它不计。请记住,当你跌倒的空气,我们认为它上升的病,呼吸急促抓住上面的值。

      此举的哲学意义在于上帝,伟大的哲学家永远,不要在方程中算不练,因为我们觉得这是很简单的!和哲学模式,我们大跌了。首先,她放在一起,然后对他的仁慈的说法,我们请进。撒旦是一样的自我,我们认为我们有一个更好的主意媚眼神的作品比它的创始人认为。

   有一个新的哲学体系后,首先要知道神要优于自己:而不是发明或:人类制造神圣原则思考的问题。其次,我们做了这些原则,记住,它不是任何哲学家可以有所不同,但它是真实的,具体的。

一神论和先知和复活,有三个主要理念:伊玛目阿里说: (安拉怜悯阿姆拉王菲LMT的有机一)。上帝保佑任何人谁知道他们来自哪里以及它们所在的位置,并在那里去。在古兰经中给出了答案:主神Trjvn哑!这句话包含三个要点:神我们得出:去过远离他,回到他的怀抱。

    这一举动是好的,圆形或正弦运动,或飞的手段,但问题是,我们认为我们所做的鼻窦!或钟摆定律,我们已经创建了!真主是不知道的。

   字上尽可能的回报,这个词有时回Syrvrt ,即着讨论!这是罚款,只有当讨论这个问题可能是因为我们认为我们已经发现的意义,上帝是不是这样的命令。

因此,为了避免这些错误,对哲学问题的理解比知道上帝和相信它。

  • سید احمد حسینی ماهینی