از غزنین تا غزه

احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا از حزب ماهین

از غزنین تا غزه

احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا از حزب ماهین

۲۱ مطلب با موضوع «اقتصادمقاومتی :: تمدن پژوهی» ثبت شده است

دیپلماسی رو به جلو

سید احمد حسینی ماهینی | دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۵۰ ق.ظ | ۰ نظر

کاری که میدان، باید انجام می داد، بخوبی انجام شد و اکنون نوبت دیپلماسی است: تا از ان بهره برداری کند. دیپلماسی هم، سه راهبرد پیش رو دارد: اول اینکه آن را نفی کند! و با حالتی منفعلانه و معذرت خواهانه آن را پیگیری کند. که این خواست اغلب دولت های استکباری، و نوچه های آنها می باشد. توجیه این راهبرد در ان است که :ما می خواهیم با زبان دنیا حرف بزنیم، و باید نظرات آنها را بشنویم! و همانطور که در سازمان ملل و شورای امنیت، ملاحظه شد، اغلب، ایران را محکوم کردند. و این قدرت نمایی شگرف را، معکوس جلوه دادند و آن را افزایش تنش، و مخالف صلح جهانی معرفی کردند. در راس این نوع دیپلماسی هم خط ظریف، وزیر امور خارجه قبلی می باشد. که اغلب دیپلمات ها با آن بهتر هماهنگی می کنند: یکی از این اساتید! گفته که: آمریکا اگر دخالت نکرد برای اینکه اولویت اول او ایران نیست! فعلا اولوئیت آمریکا موضوع چین و تایوان، روسیه و اکراین، و اسرائیل و غزه هست. آنها حتی بدهی میلیاردی تابلویی آمریکا را هم، نشان قدرت او می دانند که: آنقدر ثروت دارد که توانسته اینهمه بدهی ایجاد کند. موضوع بی خانمان ها، فقرا و زندانیان فوق تصور را، اصلا قبول ندارند. و می گویند تبلیغات جمهوری اسلامی است. این نوع دیپلماسی روبه عقب نام گذاری می شود. یعنی همه افراد بالای 40سال، پیرو این سیاست هستند. زیرا دوران جوانی را  در دامان آمریکا، بزرگ شدند و افول آن در ذهن شان باور کردنی نیست.(یاد باد آن روزگاران ، یاد باد). دیپلماسی نوع دوم ویژه خواری، یا نان را به نرخ روز خوردن است:کشور های مختلف مواضع محتلف دارند، باید از اهمیت حمله وعده صادق، کاهید تا با نظر آنها هماهنگ شود. تا مباداد روابط خود را تغییر دهند. و این را سیاست چند جانبه گرایی نیز می گویند. سیاست چند جانبه گرایی نیز حالت انفعالی دارد. با حالتی پشیمانانه!سعی دارند این امر را خطای قابل بخشش! در مقابل خطای نابخشودنی قبلی جلوه دهند. و بجز آمریکا، چین و روسیه و را هم ابر قدرت بدانند. و نظر انها را با ذوق و شوق دنبال کنند. البته آنها برای ایران هم موقعیتی در نظر می گیرند! ولی در حد یک بازیگر منطقه ای: بعد از چین  و روسیه، هند و ژاپن و کره جنوبی و.. حتی ترکیه و افغانستان و سوریه: مبنای آنها هم کاهش ارزش پول ملی است: میگویند عراق و سوریه با اینکه در جنگ و بحران هستند، ولی ارزش پولی آنها هر روز بالاتر می رود. و این دو استراتژی یا راهبرد دیپلماتیک مصداق بارز(ماقدروالله حق قدره..) نشناختن قدرت خداست. که خدا را از بازی کنار گذاشتن است. در حالیکه در دپیلماسی رو به جلو، ما باید دیوار بزرگی بین خود و جهان بکشیم! دیوار تقوا، هرکه با تقواتر است، در این چارچوب بماند و هرکس نیست، باید نادیده گرفته شود. زیرا قران می فرماید:کسانیکه تقوا پیشه کنند، همه در های برکات و رحمت ها را بر روی انها باز می کنیم. 9درصد معادن دنیا در ایران شیعی هست. نفت و گاز و همه مولفه های قدرت و رهبری داهیانه، وجود دارد. اما آنها مانند کودکی که به یک شکلات دلخوش می کند، امارات که آب شیرین کن زده، برایشان مهمتر است. آنها عربستانی را که خانه خدا را با زدن برج ها، تحقیر کرده یک کشور پیشرو می دانند. در حالیکه خداوند به هر انسانی، قدرت امپراتور شدن و خلیفت اللهی داده است. ولی آنها در حیرت چند برج، در مقابل ملک سلیمان، و چند قایق در مقابل کشتی نوح مانده اند! قدرت خدا بالاتر از همه است. و ما نباید قدرت خدا را با قدرت های بشری جایگزین کنیم. خداوند میتواند همه این ابرقئرتهای پوشالی را، به خاک مذلت بنشاند: چنانچه شما در جنگ اکراین می بینید که :دو ابر قدرت تا دندان مسلح، از یک پهباد ایرانی می ترسند. پولهایی که از منطقه خارج کرده، یا منابعی را که غارت کرده اند، با احترام تمام، به این ملت ها تقدیم می کنند. به گفته ترامپ 7میلیارد دلار در عراق هزینه کردند. و این معادل بودجه سالهای عراق است. در افغانستان چقدر هزینه کردند؟ خداوند پس گردنشان زده و در همه جای دنیا، هزینه می کنند و برای خود بدهی می خرند. و این قدرت خداست که دیپلماسی روبه جلو را تبیین می کند.

 

  • سید احمد حسینی ماهینی

امپراتوری اصلی و مثبت

سید احمد حسینی ماهینی | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر

جعل اسکناس به دلیل: اصالت و اهمیت و ارزش آن است. لذا جعل امپراتوری نیز، به دلیل اهمیت و جایگاه رفیع ان است. انسان امپراتور بالذات است: یعنی هر انسانی برای خود، یک امپراتور است. زیرا جانشین خدا بر روی زمین است: و کل امکانات جهان برای او آفریده شده است. اما دشمنان آن را با یک: ریاست جمهوری یا شهرداری، و حتی رئیس یک اداره، عوض می کنند. امپراتوری اصلی را شرمنده،و به پشت صحنه رانده و از او: یک مستبد و دیکتاتور می سازند. در حالیکه خودشان دیکتاتور و مستبد هستند، که توانستند ضعیف ترین جایگاه را، بر رفیع ترین مقام برتری دهند. و حق را ناحق کنند. حریم کبریایی را به شرک و بت پرستی آلوده نمایند. آنها چون خودشان حقیر هستند ، همه را حقیر می خواهند. و از خورشید تابان روی برتافته، به شمع شاعرانه می خوانند. بله آنها خدای بزرگ را نفی می کنند، چون می گویند: چیزی را که نمی بینیم نمی توانیم قبول کنیم! بجای ان سنگ و چوب و هر آشغالی را، به بهانه اینکه می بینیم! بجای خدا می پرستند. حتی حاضرند هزاران خدایچه را بپرستند. ولی گردن در مقابل خدای بزرگ خم نکنند. و این بیماری خود حقیری، گاه تا مغز استخوان رفته ، هرچه می نویسیم و می نویسند و می گویند! گویا هیچ نگفته اند. مانند کودکی که یک شکلات را که می بیند، دیگر گوشش کر می شود و چشمش نابینا! و غیر از ان هیچ چیزی نمی بیند و نمی خواهد. فیلسوفان و دانشمندان غیر الهی هم، مانند این کودک هستند. وقتی نمی توانند عظمت یک شی را دریافت کنند، آن را مانند خود، پایین می کشند و حقیر می کنند :تا بتوانند زیر چاقوی جراحی آن را ببینند! اما حقیقت بسیار بزرگتر و: پر رمز و راز تر از این حرفها هست. هنوز هیچکس نتوانسته: بر ماه یا مریخ مسلط شود! آن وقت ادعای تسلط برجهان را دارند. هنوز نتوانسته است: از حقوق یک فلسطینی دفاع کند، بعد از نظم نوین جهانی می گوید . بر جهان فخر می فروشد. همه این فخر فروشی ها هم، باد هوا است زیرا که فقط در رسانه ها بازتاب دارد. از قدیم گفته اند: حرف باد هوا است. کودک فلسطینی اما خدا را می شناسد! او در دل همه خرابیها، سفره افطار پهن می کند. و به خدا می گوید: برای تو روزه گرفتم، و برای تو افطار می کنم. روح بزرگ این موجود کوچک، چه آسان فاصله ها را می نوردد. و چه آسان به انتهای هستی می رسد. در حالیکه آن  مغز نخبه پر باد و پر غرور! هنوز نمی تواند یک ذره را، درست بشکافد. و هزاران نفر را با نیروی اتمی، به کام مرگ می فرستد. و بعد هم، جایزه نوبل تعیین می کند! اینها همه برای این است که: امپراتوری ایران را نادیده می گیرند. و دیگران را امپراتور می خوانند.عظمت و وسعت ایران را نمی بینند. ولی کوچکی شهر روم یا یونان باستان، برایشان از هر جهانی بزرگتر است. معلم اول! را یونانی می دانند. در حالیکه اول معلم جهان هستی، خدای بزرگ است. بارها در قران، مظلومانه فرموده: (خلق الانسان و علمه البیان!) ما بودیم که انسان را خلق کردیم. و به او زبان و بیان و خط و علم و دانش آموختیم! چرا شما در بیغوله ها، دنبال هیروگلیف! و خط میخی، کاغذ پاپیروس می گردید. لوح و قلم نزد خداست، اینهمه: نقش عجب بر در و دیوار وجود! هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار. ای انسان  ترا چه شده که: عظمت خود و خدا را از آسمان ها، به زیر آوردی و در پستوی خانه: یا آزمایشگاه پنهان کردی؟ و دیگران را به آن فرا خواندی؟ خورشید را سیاه کردی، بعد با چراغ موشی آزمایشگاه، دنبال حقیقت رفتی؟ بیا و راه راست را برگزین. بیا و شیعه شو، و بر امام علی و فرزندان ش ایمان بیاور: و ببین که از فلسطینی سنگ پران! یک فلسطینی موشک پران ساخته، و از اسرائیل اشرفی دزد، یک موش خرما. قدر خود را بدان و با رای به اینجانب: در ریاست جمهوری آمریکا، بار دیگر به امپراتوری شکر گزار: روی بیاورید و از نعمت های: خدایی تشکر کنید تا همه اسمانها و زمین ها را به شما بدهد. این که فقط دنبال یک معدن، یا مقداری نفت! و طلا و جواهر، به کجای شما را می ارزد. در جاییکه جان شما را، خداوند مشتری است، آن را به دیو  و دد نفروشید.

  • سید احمد حسینی ماهینی

اصول تمدن پژوهی

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

فلسفه تمدن: چیستی و هستی آن حداقل: سه اصل را باید مشخص کند تا تعریف ان، جامع و مانع باشد: اول آنکه خاستگاه آن کجاست،  دوم موتور محرکه آن چیست، و سوم اینکه  غایت و نهایت آن کدام است. حضرت علی می فرماید(رحم الله امرا علمت من این الی این و فی این) خداوند کسانی را رحمت کند که: می دانند از کجا آمده، به کجا می روند و اکنون در کجا هستند. حافظ هم می گوید: زکجا آمده ام؟آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم؟ لذا حدود 50سال است که در زمینه تمدن پژوهی، تحقیقاتی را دنبال کرده ام: اشکال اساسی به تعریف تمدن وارد است. اصول آنهم،نامطمئن و متغییر بیان شده است.  مهمترین تعریف از تمدن، شهر نشینی (سیویلیزیشن) هست. در حالیکه تمدن از شهر نشینی بالاتر است. مثل کسی که در یک خانه ویلایی: و به تنهایی زندگی می کند. در حالیکه اقتضاءات روزمره، اسکان در برج های آسمانخراش است. همه کسانی که در مورد تمدن تحقیق کرده اند، چه: در ایران و چه درغرب، با الهام از روم یا آتن آن را تعریف کرده اند. در حالیکه روم و آتن، نه تنها شهر نبوده اند، بلکه روستایی بیش نبودند. چون خارج از کاخ قیصر را، بربر می نامیدند. یعنی فقط یک محدوده چند هزار نفری، که اطراف قیصر را پر کرده بوند. حتی این بخش هم کامل نبود: زیرا بسیاری از انان برده یا: سربازی برای گلادیاتورها بودند.  حال آنکه، همان موقع ایران صد ها روستا و شهر، شبیه آن را با هم اداره می کرده است. همه را برابر می دانسته و: به کارگران برای ساخت تخت جمشید، دستمزد پرداخت می نمود. نه مثل مصر و یونان و روم و چین، که هیچ حقی برای کارگر قائل نبودند. غذا به میزانی می دادند که بتواند کار کند. و به محض می مرد، او را مثل یک آجر یا سنگ، لای جرز دیوار کار می گذاشتند. بسیاری از انان فکر می کنند که طوفان نوح ع افسانه بوده! ولی اثار ان را بعنوان تمدن می گویند. اغب مناطق روی زمین، با کمی حفاری، اثار تمدنی بیش از 9هزار ساله پیدا می شود. یعنی طوفان نوح همه سطح زمین را پوشانده، و لایه های رسوبی آن: خاک های نرمی است که بر سر این گنج ها ریخته، و با صاحبانش آنها را دفن کرده است. بنابر این تمدن به معنی شهر های کوچک، برای ذهن های کوچک است. علاوه بر ان هیچکس نمی تواند بطور قاطع بگوید: که خاستگاه تمدن کجاست! موتور محرکه آن چیست. و آرمانشهر چه تعریفی دارد. و علت اینهمه سرگردانی هم، در این است که اصل و واقعیت تمدنی را، مخفی کنند. نظریه اصلی این است که: ایران امپراتوری بوده، هست و خواهد بود. زیرا اغاز تمدن، از حضرت آدم ع شروع می شود: تا خاتم ادامه می یابد: یعنی موتور محرکه پیامبران بودند. ولی انها سعی می کنند این موضوع مسلم را، نادیده بگیرند لذا نمی دانند: این تاریخ است که: قهرمان و تمدن را می سازد، یا قهرمان هست که تاریخ را می سازد. واقعیت تاریخی برای جواب به این سوال، خط ولایت است. یعنی از خاتم تا قائم. پس خیلی ساده، خط مستقیم(صراط مستقیم) از حضرت آدم تا قائم، کل تاریخ و تمدن را به هم وصل، و به سه سوال اساسی پاسخ می دهد: تمدن از کشاورزی و دامداری: حضرت آدم و فرزندانش آغاز می شود:  تا جاییکه وقتی فرزندان آدم به صد نفر رسید. جشن سده را پایه گذاری کردند. موتور محرکه تاریخ هم، انبیا و اولیا هستند که: راهبرد های خود را از خداوند: و به صورت مکتوب دریافت می کردند. هدف  تمدن بشری هم حکومت واحد: جهانی حضرت قائم ع است. اما دشمنان این خط، سعی دارند از هرجای ان شده، یک مسیر انحرافی یا :خطی با زاویه رسم کنند. لذا بجای انبیا، فیلسوفان و بجای اولیا، دانشمندان راجایگزین می کنند. و به اصطلاح تورات، خدا را بازنشسته و از دور خارج می کنند.  فلسفه تاریخ و تمدن را: به دست داروین! ارسطو و یا افلاطون می سپارند. در حالیکه اول معلم خدا است. اول نویسنده، خدا است. و هیچ چیز خارج از اراده او اتفاق نمی افتد، و آینده جهان هم به دست اوست(مالک یوم الدین)

  • سید احمد حسینی ماهینی

دلایل روشنی آینده

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۰۵ ق.ظ | ۰ نظر

چرا آینده روشن است؟ و چرا عده ای ان را تاریک می بینند. و چرا امید افرینی، فقط با لفظ نیست. فرایند بسوی اینده، از فرایند گذشته و حال جدا نیست. یعنی نمی توان به صورت جزیره ای، به حوادث نگاه کرد. در اسلام و شیعه، اینده امتداد گذشته است: و سلسله علت و معلولی پیوسته، آن را هدایت می کند. یعنی هیچ حادثه ای تصادفی نیست: و هیچ انسانی بدون دلیل کاری نمی کند. احمقانه ترین کار های انسان، چه بصورت فردی یا جمعی، معلول ساعتها کنش و  واکنش: جامعه آنها و تعامل با جامعه بیرونی، نقشه ، طرح ها و اندیشه های پدید اورندگان آن بوده است. شما در فیلم ها می بینید که: حتی برای یک دزدی! ساعتها گروهها و افراد مختلف، نقشه می کشند و برای ان: دلایل متقن می اورند . و با همدیگر مشاجره می کنند، تا یک مورد تصویب و اجرایی می شود. چه رسد به: کار های عمرانی و مالیاتی و غیره. اگر بخواهیم گذشته را چراغ راه اینده معرفی کنیم: میتوانیم یک خط مستقیم از ابتدا، تا انتها داشته باشیم. در ابتدای خط حضرت آدم است. در وسط آن حضرت خاتم، و در انتهای آن حضرت قائم. فواصل این را هم نوادگان، اولاد و اجداد و.. پر می کنند. یعنی حضرت آدم ع ده کتاب، که از سوی خدا دریافت کرده بود به: حضرت شیث می دهد و او را جانشین خود، برای ادامه خط نبوت معرفی می نماید. و هنگامیکه اولاد و احفاد او: به صد نفر می رسد: جشن سده را برپا می کند، تا همه در طول تاریخ بدانند برای صد نفر شدن: یک نفر! چه زحمت ها کشیده شد. سپس حضرت ادریس هست، که با تدریس ده کتاب به مردم، تشکیل کلاس و آموزش حیاطی: از سوی خداوند راه را ادامه می دهد: همینطور نوبت به حضرت سلیمان و وداوود نبی می رسد . مطابق گزاره های قرانی، حضرت داوود آهنگری، ساخت لباس آهنی و زره را به مردم آموزش می دهد.  قبلا هم اولین خانه سازی و معماری، توسط حضرت آدم و کشاورزی توسط قابیل، و دامداری توسط هابیل  تاسیس شده بود. تا اینکه نوبت به آخرین پیامبر می رسد: او با لوح و قلم و نوشته و بیان، به میدان می آید. و از قومی وحشی و بدوی، یک قوم تمدن ساز و فراگیر می سازد: تا جاییکه همه اقطار جهان را، با نور اسلام روشن می کند. گرچه خورشید ترسان! از ترس نور، خود را در حفره ها مانند خفاش ها، فرو می برند و عصر: تاریک قرون وسطی را رقم می زنند. ولی نور اسلام توسط نوشته های: ابن سینا و رازی : در انجا تابیده شده و رنسانس ایجاد می کند! انکیزاسیون را به تاریخ می سپارد. و عصر نوین آگاهی آغاز می شود. اما شب پرستان و خورشید ترسان، نیز بیکار نمی نشینند. و از همان نور رنسانس، تاریکی و جهل و جنگ و کشتار را بیرون می کشند. و به یکباره جهان را، به آتش جنگ جهانی اول و دوم گرفتار می کنند. که امام خمینی ظهور می کند: و مانع جنگ جهانی سوم شده، با از کار انداختن بمب های اتمی، می فرماید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. زیرا خود آمریکا هم نمی داند: که بمب هایش یک اسباب بازی بیش نیست. اما لیبرالها با نفوذ در دولت امام خمینی، باز هم وحشت آفرینی می کنند. و سایه جنگ و بمب اتمی را مستدام می کنند. تا جاییکه اوباما هم دچار توهم شده: با اینکه می داند بمب های اتمی، هک شده و از کار افتاده اند: ولی می گوید: همه گزینه ها روی میز است. اما مردم با انتخابات خود، زیر میز او می زنند! و کسی را بر سر کار می اورند که:مخالف داعش و جنگ باشد. متاسفانه این شخص تحت تاثیر لابی صهیونیستی، برجام را پاره می کند: تا دوباره سایه جنگ بر سر مردم باشد. که او نیز سرنگون می شود. اکنون امپراتوری ایران، از افق ها سرزده و: همه دنیا به رهبری واحد رسیده، و بت های زمانه شکست خورده اند. زور آنها فقط به یک جزیره! یا زندان کوچکی به نام غزه می رسد. اما یمن و حزب الله، پای در راه گذاشته و از غزه حمایت کرده، و کشتی های امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی را، یکی پس از دیگری مصادره می کنند. آنها می دانند که حکومت ایران ماخوذ به حیاست! و نمی تواند پولهای خود را مطالبه کند.

  • سید احمد حسینی ماهینی

مطبوعات تراز انقلاب

سید احمد حسینی ماهینی | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر

مطبوعات تراز انقلاب
باز طراحی فرضیه ها، نظریه پردازی و تئوری سازی برای انقلاب، آغاز شده و این حرکت مبارکی است که: امروز در دانشگاه جامعه المصطفی، کلید خورد و رئیس دانشگاه آن را از دانشجویان خواست. کاری که البته قبل از انقلاب شروع شده بود. مثلا علامه مطهری در مورد حجاب، علامه طباطبایی در فلسفه و علامه صدر در اقتصاد، در مرز دانش و محل تلاقی جهان کمونیزم و امپریالیزم، بروز و ظهور داشته است. اما این نظریه پردازیها، دو ایراد مهم داشت: اول اینکه تدافعی محسوب می شد. یعنی نظریه پردازی های غرب را، منسجم و استوار فرض کرده، بر بنای ان چکش کاری کرده اند. یا به اصطلاح در زمین انها بازی کرده، و حداکثر نظریات را رفو کرده اند. مثلا در اقتصاد  و روابط کار، نظریات مارکسیسم و امپریالیزم را فقط نقد کرده اند. در حالیکه در اسلام. نظریه کار و سرمایه گذاری، اساسا تفاوت می کند:کار و سرمایه، در اسلام شکر گزاری است.(لئن شکرتم لازیدنکم) یعنی با شکر گزاری، به آنچه داریم واقف می شویم، و اگر کافی نبود خداوند آن را زیاد تر می کند. لذا کارگر اصلا برای سرمایه دار کار نمی کند، که روابط کار تعریف شود: برای خدا هست: الکاسب حبیب الله. هر کاسبی با نام خدا مغازه خود را باز می کند. لذا مشتری محوری: بازاریابی هم فرق می کند. ایراد دوم: اینکه در فضای خفقان، این تئوریها تهیه شده است. یعنی علمای اسلام مبسوط الید نبودند . و دربسیاری از حوزه ها، نمی توانستند وارد شوند. فرضا اگر استاد مطهری راجع به حجاب، اگر واقعیت ها را می نوشت، زن روز چاپ نمی کرد. لذا باید طوری می نوشت که: آنها نیز تایید کنند. و یا در نظریات فلسفی و حکومتی، اصلا نمی توانستند ورود کنند! لذا همه اجکام راجع به نماز و روزه هست، در مورد جهاد و نولی و تبری، همه سکوت کرده اند در حالیکه امام صادق می فرماید: اسلام بر پنج چیز استوار است که: اولین آن ولایت است. ما هنوز هم در مورد مسئله ولایت فقیه، در رساله ها چیزی نداریم! یا احکام انتظار امام زمان عج، اصلا بیان نمی شود. فقط وعده ظهور نزدیک است را بیان می کنند! که آنهم انعکاس منفی دارد. یعنی 50سال است که: همه علائم ظهور را یک به یک می شمارند. ولی این را نمی دانند که برخی از: یاران امام زمان هنوز بدنیا نیامده اند! در مورد مطبوعات هم به همین شکل است: اغلب مطبوعات افتخار خود را مسئله آفرینی می دانند. در حالیکه مطبوعات تراز انقلاب: حل مسئله و پاسخگویی مردمی است. بطوریکه هیچ مسئله ای در ذهن ها باقی نماند. تا همه به فکر اینده سازی و آمادگی برای ظهور باشند. در یک بررسی اجمالی از 200شبکه فارسی زبان، حتی شبکه های صدا و سیما و مطبوعات معلوم شده که: همه آنها نصف خالی لیوان را می بینند. و هرگز تمایلی ندارند نیمه پر را نشان دهند. اگر کسی هم این کار را بکند، با تمسخر و نیشخند و طرد از جامعه مطبوعات و انجمن روزنامه نگاران، آنهم با مارک دولتی! محکوم می شوند. یک مثال روشن آن موضوع آب  وبرق است، که مطبوعات به تبع روندی که امیر انتظام جاسوس، پایه گذاری شده، همه مدعی هستند که باید حامل های انرزی، رایگان باشد! اما این نظریه دو اشکال اساسی دارد: اول اینکه رایگان هست! وجهی که بابت آب و برق و گاز و نفت و گازوئیل و نان .. داده می شود، همگی فقط دستمزد ماموران و کارگران آنها هست. نانوایی آرد را مجانی دریافت می کند! و از پول مشتری فقط :اجاره محل و دستمزد کارگر را می پردازد. ثانیا خود اینکه کسی می گوید: پول آب و برق باید مجانی باشد، دربطن خود ثابت می کند که: منزل و مغازه وبلکه مزرعه و ویلا هم دارد! که مصرف برقشان زیاد است و :قدرت پرداخت آن را ندارند. یعنی همین شخص جزو طبقه برخوردار است. و الا کسی که خانه مغازه نداشته باشد، پول برق و آب برایش نمی اید. یا در مورد فرار مغزها! که آن را فاجعه دانسته، و سرکوب می زنند، در حالیکه معنی آن مرغوبیت نیروی انسانی ایرانی است، که جهان حاضر است بالاترین قیمت را برای جذب انها بپردازد.

  • سید احمد حسینی ماهینی

وفاداری و بازاریابی

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۲۸ ب.ظ | ۰ نظر

بازار یابی در اسلام هم مانند: بقیه فعالیت ها،  نظریه سازی خودش را می خواهد. و نباید با اهرم دیگران، و نظریات آنها کار خود را اغاز کنیم. مثل این است که با کلید درب خانه دیگری، بخواهیم درب خانه خود را بگشاییم! پس همه علوم! نیاز به بازنگری دارند. زیرا همه علوم زایده فکر بشری هستند. درک ما از واقعیت را، علوم تشکیل می دهند. یعنی علوم بخودی خود، در جهان وجود ندارند. مثلا چیزی بنام شیمی یا فیزیک، وجود خارجی ندارد. بلکه ساخته و پرداخته ذهن بشر است. طبیعت کار خود را می کند! و راه خود را می رود. این ماهستیم که گاهی فیزیک را، از ان بیرون می کشیم و گاهی شیمی! علوم سخت که از این قاعده پیروی می کنند، علوم نرم بطرق اولی. زیرا چیزی بنام مدیریت! در بیرون ما نداریم. یا اقتصاد و مثلا سیاست. بلکه ذهن ما است که در مواجهه با پدیده های اجتماعی، بعد خاصی را برش می دهد. و آن را نامگذاری می کند. در واقع تمام علوم، همان نامگذاری است. به همین دلیل خداوند در قران هم می فرماید: ما همه اسما را به آدم آموختیم. لذا باید اساس فرضیه ها و  نظریه ها عوض شود. و منابع فرضیه سازی، از متون غربی به سوی متون اسلامی حرکت کند. زیرا غرب به انتهای خود رسیده! و علت اینهمه افول هم، منابع علمی آنها است. بطور مثال در بازاریابی: سالها تحقیقات کردند، عمل کردند وبرای ما هم کلاس گذاشتند! هنوز هم می گذارند! ولی با یک امضا ترامپ، همه آنها از هم گسیخت. و نشان داد چیزی بنام بازاریابی، دروغی بیش نبوده. اینکه ما بیاییم 95درصد هزینه های کالا را، به بازاریابی تخصیص بدهیم. و با یک امضا، از صادر کردن آن یا فروش ان: به مشتریان خود منع شویم. که در هیچ تفکر منطقی نمی گنجد. ولی نشان اوج تمدن غربی! و علوم بازاریابی آن است. البته آنها هنوز علوم بازار یابی: قبل از انقلاب را به ما آموزش می دهند(قبل از تحریم کارتر) که با هزینه بیشتر، سهم بازار بیشتری پیدا کنیم. و می گویند تبلیغات هزینه نیست! سرمایه گذاری است. نوکینزی، ها می گویند باید نیاز خلق کنیم! و مردم را محتاج کالای خود بکنیم، تا جاییکه نسبت به آن اعتیاد پیدا کنند. که این عمل شنیع را، وفاداری مشتریان می نامند. اعتیاد یا وفاداری به کالا، یعنی اینکه نیاز هم نداشته باشیم، ان را بخریم تا اشباع تولید بی اثر شود. یا بصورت مصنوعی، در خود نیاز تولید کنیم. مواد مخدر و سیگار و مشروبات و سکس و خشونت، همه در این مقوله جای می گیرند. یعنی مردم احنیاجی به آنها ندارند. ولی بخاطر وفاداری، ان را می خرند و مصرف می کنند. پس: مصرف مواد مخدر یا سیگار، نیاز ذاتی بشر نیست: بلکه حتی عدم مصرف ان بهتر است. ولی برای پرستیژ اجتماعی، یا جامعه پذیر شدن که خود، ساختن افکار عمومی توسط بازاریاب ها هست: مجبورند آن را مصرف کنند، تا جان بدهند. یعنی یک معتاد! مردن در کنار خیابان را، نهایت وفاداری خود می داند. و هیچ از ان باکی ندارد. به همین دلیل نباید انها را  جزو انسان به حساب آورد، زیرا احساس و روح انها، توسط شیطان تسخیر شده است. برای روشن شدن موضوع: دشمنان انقلاب اسلامی، کارتن خوابی را برای ما، یک عیب می دانند! ولی برای کشورهای پیشرفته، یک نوع توسعه شهری و رشد سرمایه داری! ارزیابی می کنند. حتی در فرهنگ معتاد ها برعکس مردم عادی، کارتن خوابی افتخار است. لذا هرچه شهر داری آن ها جمع می کند، باز با یک بهانه ای، میان همالان خود رفته. و ژنده پوش تر از قبل، به انها اعلام وفاداری می کنند. درست مثل زباله گردی! که دشمنان برای انقلاب اسلامی، آن را یک پدیده زشت معرفی میکنند، ولی خود زباله گردها، معتقدند که به معدن طلای کثیف دست یافته اند! و به هیچ وجه حاضر نیستند حتی سرقفلی محله خود را، واگذار کنند. لذا علت اینکه ما باید اساس نظریه ها را تغییر دهیم، در همین است که در چاله ای که آنها کنده اند، نیافتیم. چاله آنها یک تضاد درونی یا استانداردهای دوگانه است. مثلا ما طفل نامشروع را نمیپسندیم، ولی انها تبلیغ می کنند که بیشتر شود. در اسلام ازدواج دختران از 9سالگی واجب است، تا در فحشا نیافتند. ولی انها در فحشا می اندازند، تا ازدواج نکند.

  • سید احمد حسینی ماهینی

لزوم نظریه پردازی

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ | ۰ نظر

نظریه پردازی یا تئوریزه کردن: انقلاب اسلامی کاری است که تا کنون نشده است! ما در هیچ زمینه ای، نظریه مستقل نداریم. همگی یا کلا نظریات غربی هستند، یا رفو شده آن که اصطلاحا :یک کلمه اسلامی به آن چسبیده است: مثلا در مدیریت بحران، نه اتاق فکر هست، و نه اندیشه ورزی و نه تئوری پردازی، فقط عملیات، آنهم دیرهنگام، ناقص و بی ثمر. علت دیر هنگام و بی ثمر و ناقص بودن همه کارها، به همین سادگی است: مثل مسافری که هدف نداشته باشد. هرچه قدر راه برود، فایده ای ندارد. زحمت خود را می کشد. ولی بی فایده. در حالیکه اسلام بزرگترین منبع نظریه پردازی، یعنی قران را دارد. ولی مسلمان، متاسفانه نظریه های دیگران را، بر قران بار می کنند. لذا در عمل دچار نقص و اشتباه می شوند. مثلا نظریه قران در مورد سرمایه گذاری(فردی یا ملی یا جهانی) شکر گزاری است: قران می فرماید: (لئن شکرتم لازیدینکم) اگر شکر گزاری کنید، من به شما دهها برابر سود می دهم. و آن را زیاد می کنم. یا در وام دادن: می فرماید چه کسی به خدا وام میدهد؟ تا چند برابر ان را بگیرد؟(من ذالذی یقرض الله..) ولی دولت و مردم، همه سراغ چین می روند برای سرمایه گذاری! می گویند چین 800تریلیون دلار ذخیره ارزی دارد. و حاضر است در خراسان جنوبی، برای معادن آن 5میلیارد دلار سرمایه گذاری کند.  طبیعی است که چین ابتدا، در باغ سبز نشان می دهد تا: تمام منابع را به غارت ببرد. زیرا 800تریلیون دلار ذخیره ارزی اش، پول نفت ایران است که نداده.45سال اولین وارد کننده نفت ایران بوده، ولی به بهانه های مختلف ان را نداده! زمانی به بهانه دفاع از برجام! زمانی به بهانه: تحریم بانکی. و حتی به بقیه کشورها هم گفته: پول نفت را به من بدهید، تا به ایران کالا صادر کنم! در تئوری های اسلامی: مدیریت از خودشناسی شروع می شود. ولی تئوری های غربی برمبنای دیگر شناسی(روانشناسی و جامعه شناسی ) است. یعنی چگونه ثروت دیگران را برای خود بردارد. به همین جهت بالاترین حقوق ها را در خواست می کنند. شرکتی که هنوز نه به بار است و نه به دار، همه وامهای دریافتی اش: حقوق مدیرعامل و پاداش هیات مدیره می شود. بعد هم قادر به باز پرداخت بدهی نیست.  بانکها هم ادعا می کنند: باید طلب انها داده شود. و عاقبت کار 20هزار کارگاه تعطیل شده! یا مصادره شده و چند هزار مدیر زندانی و فراری: به جرم اختلاس! در تاریخ، نظریه اسلامی افرینش حضرت آدم است. اما آنها می گویند: این افسانه است، بعد می روند سراغ افسانه های داروین! و آن را تاریخ می گویند. به کجا می روند؟ ای قوم به حج رفته! معشوق همین جا است، بیایید، بیایید. حتی نظریات فیزیک و شیمی را هم، درست در نقطه مقابل: نظریات امام صادق ع یا امام باقر مطرح می کنند.( الله نور السموات والارض) قران می گوید: خدا نور اسمان ها و زمین است، ولی انها می گویند: نور ذرات فوتون است. یا موج و یا حرکت و انرژی! یعنی خودشان هم نمی دانند: چه می گویند. ولی فقط یک اصل را خوب می دانند: مخالفت با شرع و دین. در حالیکه اولین کرسی آزادی اندیشی را، خداوند قبل از خلقت بشر گذاشت، می گویند این از اصول :دمکراسی غربی است. خداوند فلسفه را قبل از آدم افرید: و چیستی و هستی آدم را، برای فرشته ها بیان کرد. و هدف خلقت را اعلام نمود. ولی آنها می گویند: فلسفه را افلاطون! و منطق را ارسطو خلق کرده است. لذا هیچگاه راجع به هدف افرینش راست نمی گویند: و در سفسطه، انسانها را غرق می کنند. و به قول امام علی ع: آنها در یک چیز متحد شده اند: که متحد نشوند(اتحدوا ان لا یتحدوا). حتی مفسران قران هم، ذوق و شوقشان این است که ثابت کنند: بله: در قران هم نظریه داروین تایید شده! (وَٱللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٖ مِّن مَّآءٖۖ فَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی..) اما فرق نظریه داروین با قران، این است که اولش فرمود: والله خلق. یعنی خدا آنها را خلق کرد. اما داروین می گوید: برحسب تصادف یا تکامل اینطور شده است. لذا نظریات علمی غربی، فقط برای حذف خدا است.

  • سید احمد حسینی ماهینی

قله کجاست

سید احمد حسینی ماهینی | سه شنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر

قله، در جمهوری اسلامی، نه در آسمانها، بلکه در پهنای زمین است. زمانی که پرچم اسلام (به گفته جاوید الاثر: احمد متوسلیان) در افق های جهان بر زمین کوبیده شود، موقع انتهای مبارزه، و رسیدن به قله است. امام خمینی آن را فرموده: تا وقتی ظلم هست، مبارزه هست. و یا فرموده که: بزودی اسلام، کلیه سنگر های کلیدی جهان را، فتح خواهد کرد. و امپراتوری عظمی، مقدمه حکومت واحد جهانی امام عصرعج خواهد بود. امروز  روزی است :که 8میلیارد جمعیت جهان، یکصدا در کنار غزه مظلوم ایستاده! و بر اسرائیل ظالم می تازند.(کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا) وما به قله نزدیک شدیم. و تا موقعی که یک نفرظالم نباشد، به قله می رسیم. زیرا همه مردم دنیا، از یک پدر و مادر و دارای یک سرنوشت هستند. اگر کلام وحی به آنان نرسد، مقصر ماییم که: کلام وحی را در اختیار داشتیم، به آنان نرساندیم. به همین جهت قرانی در دست تهیه است که :به خط امام علی و برای کل جهان باشد. همه باید ان را بخوانند، تا با نوشته های بهشتی اشنا بشوند، حروف را مطالعه کنند، تا در پل صراط گم نشوند! و به مهره سوخته تبدیل نگردند. با این پیام روشن، اگر کسی نشنید یا نخواست که بشنود، مسئولیت ما تمام می شود، و بر قله تکیه خواهیم داد. و خواهیم گفت: (الحکم لله!) حکومت فقط مختص خداوند است (و اولیا خداوند). اما هستند کوردلانی که: گوش های خود را می بندند! که نشنوند(و فی آذانهم وقرا) آنها می گویند: ما که هنوز مشکلات خود را حل نکرده ایم! و برخی ها هم آن را تایید می کنند! تا مانع رسیدن به قله شوند. آنها نمی دانند که خداوند بشر را، در مشکلات آفرید(لقد خلقنا الانسان فی کبد) زیرا اگر می خواست، او را در بهشت نگه می داشت. به شیطان اجازه داد تا او را، از بهشت بیرون کند، تا شاید دست از تنبلی بردارد! و حتی برای انبیا دشمن جعل! کرد:(و جعلنا لکل نبی عدو..)چون دربهشت همه خور وخواب و شهوت بود! اما وقتی به روی زمین (بواد غیر ذی زرع) هبوط کرد، یعنی برخیز و تنبلی نکن! و دنیای خودت را بساز. پس اینجا، جای تنبلی نیست! جای تنبلی آن دنیا هست: که تا ابد بخورید و بیاشامید و بخوابید!(وهی دارالمقامه): خاقانی می گوید: در این عالم کسی بی غم نباشد، اگر باشد بنی آدم نباشد. آنها چشم به همه ابادانی ها، بسته اند، و با جمله ایران را ویران کردند، حقد و کینه خود را نشان می دهند. آیا برق دادن به همه روستا،ویران کردن آنهاست؟ ساخت مترو و اتوبان، شهرک های مسکونی و صنعتی، نامش ویرانی است؟ اینقدر اینها  کوردل هستند. که واقعیات را نمی خواهند ببینند. برای اینکه واقعیات را ببینیم، باید از خدا بخواهیم که: شیطان لعین را بر ما مسلط نکند(لاتسلط علینا من لایرحمنا) آن گاه از مرحله کنود(ان الانسان لکنود)به مرحله شکور بودن می رسیم. شکر گزاری در اسلام، به معنی سرمایه گذاری است.(لئن شکرتم لازیدنکم) یعنی بجای اینکه دنبال چین! باشیم که برای ما سرمایه گذاری کند.خدا را شاکر باشیم که: این نعمت ها را به ما داده، که چین بدنبال تصاحب آن است! زیرا خدا قول داده: اگر شکر گزاری کنید، من به شما سود و بهره می دهم. (دنبال بهره وسود از بانکها و غیر خدا نباشید): ای قوم به حج رفته کجایید؟ کجایید؟ معشوق همین جاست، بیایید بیایید!(حافظ) قله همین جا است. چشم ها را باید شست و جور دیگر باید نگاه کرد.(سهراب سپهری) ای کسانیکه ایمان آورده اید، ایمان بیاورید! و مانند کسانی نباشید که: دشمن خدا و رسول شدند. که عاقبت آنها جز مهره سوخته،(جهنمی) چیزی نخواهد بود. که تنها به درد هیزم جهنم می خورد: ناصر خسرو: بسوزند چوب درختان بی بر، سزا خود همین است: مر بی بری را. پس ای مردم جهان، این پیغام را به زبان های خودتان، ترجمه کنید و برهمه مردمان بخوانید: هیچکس نباید که گوشش از این سخن ها نشنیده باشد. اگر شنیدند، مسئولیت شما تمام است. زیرا در اسلام همه چیز رسانه است! حتی دست و پای شما(زبان بدن) رسانه است. و اینهمه رسانه در اختیار شماست. باید که پیغام به همه برسد. اگر یک نفر هم آن را نشنود، روز قیامت خدا را شرمنده خواهد! زیرا می گوید: هیچکس این ایات را برای من نخواند. و باعث ش ماییم.

  • سید احمد حسینی ماهینی

دانشکده اندیشه شناسی

سید احمد حسینی ماهینی | دوشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

براساس تاکیدات مقام معظم رهبری بر مساله نخبگان، و موضوع اندیشه ورزی، بدینوسیله طرح تشکیل دانشکده اندیشه ورزی، یا موسسه عالی اندیشه شناسی، زیر نظر بنیاد نخبگان تهیه می شود: هدف از این دانشکده، تبیین اندیشه ورزی ، راهنمایی و شبکه سازی اندیشه ورزان، و ایجاد رویه واحد برای: همه رشته های علمی مرتبط هست. براین اساس اندیشه ورزی بین رشته ای هست، ولی بین رشته های علمی و محیط واقعی. مثلا تعیین اندیشه ورزی  را میتوان نوشت: جواب های روزآمد یا اینده نگر، به سوالات کهنه و قدیمی. بطور مثال: با یک دلیل ساده میتوان خداشناس شد: من خودم را به وجود نیاوردم. پس کس دیگری مرا بوجود آورده، پس باید هدف و چیستی و هستی را، از او سوال کنیم! لذا نبوت اثبات می شود. نبوت یعنی اینکه به وجود آورنده، ما را رها نکرده، برای بهتر شدن هدایت می کند: لذا معاد ثابت می شود. بنابر این استدلال ساده، عدم رسیدگی به نخبگان، نداشتن برنامه جذب و غیره! براحتی حل می شود: زیرا استعداد های افراد زیاد، و نعمات خدا (لاتعد و لاتحصی) است و: دنیای فعلی ما ظرفیت روزآمد کردن آنها را ندارد. مهاجرت نخبگان هم قیامت را ثابت می کند: وقتی در این قفس دنیایی، بال و پر نمی توان گشود: باید مهاجرت کرد(آن ارضی واسعه فتهاجروا فیها) و اگر کل دنیا هم کوچک بود! باید به دنیای دیگر مهاجرت کرد. مسئله مرگ به همین راحتی حل می شود: وقتی ظرفیت انسان به حدی رسید که: در این جهان جواب نمی داد، به آن جهان وسیع تر منتقل می شود. شاید به هرکس یک ستاره می دهند! تا با ظرفیتی که این جا ساخته شده، کل ستاره را مدیریت کند. (اینکه می گویند هر انسانی یک ستاره دارد) وقتی انسان به آن دنیای بزرگتر می رود، تازه می فهمد که فقط بخشی از توانایی ها، شناسایی شده! مثلا چشم او نمی توانسته :غیر از مواد چیزی را ببیند، و در ان دنیا ظرفیت چشم صد در صد می شود، انسان حتی می تواند خدا را ببیند. تنها آروزی فاطمه زهرا از خداهم، دیدن و ملاقات حضوری با او بوده است. از این منظر اولین جلسه آزاد اندیشی را خدا گذاشته است! فرشتگان هم، همه مخالف رای دادند. و خدا فلسفه را افرید. و راجع به چیستی و ماهیت انسان بیاناتی فرمود: که همه ملائک بجز یک نفر قانع شدند. آن یک نفر هم منطق را افرید(اول من قاس الشیطان) و گفت من بهترم، خدا هم این را می دانست: یعنی عصیان شیطان از علم خداوند خارج نبود. لذا ماموریتی به او داد: برو انسان را از بهشت بیرون کن! زیرا او در بهشت تنبل شده: فقط خورد و خواب دارد. انسان وقتی بیرون شد، حضرت آدم مجبور شد: دانشگاه علمی کاربردی تاسیس کند: ده کتاب خدا به او داد، تا آن را تدریس نماید: یکی از فرزندان او رئیس دانشکده کشاورزی! شد و دیگری دانشکده دامپروری را اداره کرد. بعد از انها امتحان گرفت! که قابیل مردود شد. و به خشم آمد و هابیل را کشت! و خداوند کلاغی را مامور: اموزش تدفین نمود! او پس از قتل برادر فرار کرد، و به کوهها پناه برد. و لذا حضرت آدم ده کتاب را، به شیث نبی (نوه یا پسر سوم) سپرد. می بینیم که کلیه علوم و فلسفه، منشا خدایی دارد. و تنها چیزی که انسان را برخاک و آتش(ابلیش) برتری داد، علم او بود. زیرا خداوند همه علوم را به همه انسان ها اموخت(علم آدم الاسما کلها) و ملائکه بخاطر علم، بر انسان سجده کردند. و علوم هم فقط اسامی است. یعنی ما قدرت خلق یا ایجاد نداریم، بلکه نامگذاری انها را انجام می دهیم. ولی روز قیامت قدرت خلاقه هم، به انسان می دهد(لحم طیرا مما یشتهون) والبته کسانیکه خوب امتحان ندادند، و مثل قابیل به قتل و غارت پرداختند، آنها را می سوزاند، تا مهره های سوخته ای باشند: برای بیشتر شعله ور کردن آتش جهنم(وقودها الناس والحجاره). لذا سرفص دروس علاوه بر این موارد میتواند: بررسی اسناد بالا دستی، بررسی نیاز های منطقه ای، بررسی راه حل های رفع محرومیت. و حتی بررسی قوانین و مقررات باشد. در پایان نیز میتوان قبول شدگان را، به درجه پروفسوری مفتخر کرد. و مدرک لازم هم صادر نمود.

  • سید احمد حسینی ماهینی

شیعه شوید

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۳ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

با دو سوال ساده شیعه شوید: و به کسی هم نگویید! اول اینکه آیا شما خودتان را بوجود آورده اید؟ یا کس دیگری؟ دوم اینکه آیا او رهایتان کرده؟  می بینید که خدا شما را خلق کرده و هوای شما را دارد. زیرا ما و پدران و همه موجودات، اصلا نمی دانیم برای چه و چگونه بوجود آمده ایم. داستانها و قصه ها و مسئله تصادف و تکامل، بافته ذهن خودمان است. همه سوالهای ما وقتی جواب قانع کننده پیدا می کند که: معتقد به خدا باشیم و همراهی او.  معتقد به خدا بودن را همه دارند. حالا ممکن است: آن را در بت یا خاخام، پدر و مادر خود یا قدرت های پوشالی ببینند. اما منطقی ترین فکر: این است که او را برتر از همه بدانیم! که همان معنی( الله اکبر  و لا اله الا الله) است. پیامبر اسلام هم در آغاز فرمود: (قولو لا اله الا الله تفلحوا) بگویید خدا یکی است و :غیر او خدا نیست: تا رستگار شوید: بعد دانشمندان علم کلام و فلسفه، اسم این کار را گذاشتند توحید. و یکی از اصول دین شد. حالا آنهاییکه خدا را قبول دارند، دو دسته اند: عده ای می گویند خدا ما را خلق کرده، و رها کرده است: مانند یهود. که می گویند: دست خدا بسته است. و کاری نمی تواند بکند.(یدالله مغلوله) ولی منطقی ان این است که: خدا انسان را رها نمی کند. زیرا بهترین مخلوق خدا است. و او را دوست دارد. لذا چیزی را که دوست دارد، رها نمی کند تا در دل حوادث از بین برود. حد اقل به حوادث می گوید: با او همراه باشد. لذا همراهی خدا با انسان قطعی است. فقط فرق انسان با موجودات دیگر این است که میتواند: ایده پرداز باشد! نطق و عقل و اراده و وجدان دارد. لذا اینکه خدا با انسان هست (هومعکم اینما کنتم) با دو حالت: مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است.  برخی ها را مستقیم مرتبط بوده، با انها صحبت میکرده(کلیم الله)، یا وحی به آنها نازل می شده است. و لی بقیه را از طرق همین ها، تفویض اختیار کرده است. که علمای کلام، آن را هدایت از طریق نبوت و امامت بیان کرده اند. یک خط مستقیم از ابتدای تاریخ تا انتها وجود دارد: بنام خط هدایت: از حضرت آدم تا خاتم، نام انها نبوت است. زیرا به انها وحی می شده. از خاتم تا قائم هم امامت است. هدایت اگر نتیجه دهد، انسانها خوشبخت تر می شوند. و براساس(دعا) خواسته خود زندگی آینده را می سازند. وارد بهشت شده و ابدی: در سعادت و خوشبختی باقی می مانند. ولی وقتی انسان ها خود رای شدند، و هدایت الهی را نپذیرفتند، به جهنم افتاده و: به مهره سوخته برای هیزم جهنم تبدیل می شوند. این عمل را متکلمین عدل و معاد، نامگذاری نمودند. لذا شیعه 5اصل دارد: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. آنها ییکه عدل و امات را قبول نمی کنند، در واقع تن به ظلم و ضلالت می دهند. به همین دلیل است که: مثلا همه اعراب از اسرائیل حمایت می کنند. چون برای اصول حکومت داری، عدل و امامت را قایل نیستند. هرکس با زور هم بر انها حاکم شد، او را حاکم شرعی می دانند. و دستورات او را ،خلاف شرع هم شد، اجرا می کنند. اما ولی فقیه در شیعه، باید هم عادل باشد و هم نوشته یا تاییدیه ای از: امام زمان داشته(نایب) و عالمترین افراد هم باشد: تا مردم را به اشتباه هدایت نکند. پس شما شیعه هستید. یعنی همه جهان شیعه هستند. و خودتان هم نمی دانید! البته لازم نیست که اعلام کنید. در دل خودتان شیعه باشید. و دستورات الهی را اجرا کنید: دستورات الهی هم 10چیز است: که متکلمین ان را فروع دین نامیده اند: و باید از ولی فقیه تقلید کنند: نماز خواندن، روزه گرفتن(خودسازی)،حج رفتن(گردشگری). زکات و خمس دادن(اقتصادی). امر به معروف و نهی از منکر کردن(تولی و تبری)، دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا. آیا چیز غیر لازمی در ان می بینید؟ خدا که شما را خلق کرده، و پیامبر برای هدایت فرستاده، فرموده که اگر نماز بخوانید و روزه بگیرید، مقام بالاتر و سعادت وخوشبختی بیشتری، به شما خواهم داد. آیا شما مخالف سعادتمندی از سوی خدا هستید؟ یا همه اینها را تکذیب می کنید؟ ایا با تکذیب کاری درست می شود؟ زیرا تکذیب از منشا خود شیفتگی است. شما که خودتان را تولید نکردید، چطور می خواهید توسعه بدهید؟

  • سید احمد حسینی ماهینی