From Washington to Rafah

Ahmad Mahini candidate for Presidental election in America

From Washington to Rafah

Ahmad Mahini candidate for Presidental election in America

۲۳ مطلب با موضوع «اقتصادمقاومتی :: تمدن پژوهی» ثبت شده است

دانشکده اندیشه شناسی

سید احمد حسینی ماهینی | دوشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

براساس تاکیدات مقام معظم رهبری بر مساله نخبگان، و موضوع اندیشه ورزی، بدینوسیله طرح تشکیل دانشکده اندیشه ورزی، یا موسسه عالی اندیشه شناسی، زیر نظر بنیاد نخبگان تهیه می شود: هدف از این دانشکده، تبیین اندیشه ورزی ، راهنمایی و شبکه سازی اندیشه ورزان، و ایجاد رویه واحد برای: همه رشته های علمی مرتبط هست. براین اساس اندیشه ورزی بین رشته ای هست، ولی بین رشته های علمی و محیط واقعی. مثلا تعیین اندیشه ورزی  را میتوان نوشت: جواب های روزآمد یا اینده نگر، به سوالات کهنه و قدیمی. بطور مثال: با یک دلیل ساده میتوان خداشناس شد: من خودم را به وجود نیاوردم. پس کس دیگری مرا بوجود آورده، پس باید هدف و چیستی و هستی را، از او سوال کنیم! لذا نبوت اثبات می شود. نبوت یعنی اینکه به وجود آورنده، ما را رها نکرده، برای بهتر شدن هدایت می کند: لذا معاد ثابت می شود. بنابر این استدلال ساده، عدم رسیدگی به نخبگان، نداشتن برنامه جذب و غیره! براحتی حل می شود: زیرا استعداد های افراد زیاد، و نعمات خدا (لاتعد و لاتحصی) است و: دنیای فعلی ما ظرفیت روزآمد کردن آنها را ندارد. مهاجرت نخبگان هم قیامت را ثابت می کند: وقتی در این قفس دنیایی، بال و پر نمی توان گشود: باید مهاجرت کرد(آن ارضی واسعه فتهاجروا فیها) و اگر کل دنیا هم کوچک بود! باید به دنیای دیگر مهاجرت کرد. مسئله مرگ به همین راحتی حل می شود: وقتی ظرفیت انسان به حدی رسید که: در این جهان جواب نمی داد، به آن جهان وسیع تر منتقل می شود. شاید به هرکس یک ستاره می دهند! تا با ظرفیتی که این جا ساخته شده، کل ستاره را مدیریت کند. (اینکه می گویند هر انسانی یک ستاره دارد) وقتی انسان به آن دنیای بزرگتر می رود، تازه می فهمد که فقط بخشی از توانایی ها، شناسایی شده! مثلا چشم او نمی توانسته :غیر از مواد چیزی را ببیند، و در ان دنیا ظرفیت چشم صد در صد می شود، انسان حتی می تواند خدا را ببیند. تنها آروزی فاطمه زهرا از خداهم، دیدن و ملاقات حضوری با او بوده است. از این منظر اولین جلسه آزاد اندیشی را خدا گذاشته است! فرشتگان هم، همه مخالف رای دادند. و خدا فلسفه را افرید. و راجع به چیستی و ماهیت انسان بیاناتی فرمود: که همه ملائک بجز یک نفر قانع شدند. آن یک نفر هم منطق را افرید(اول من قاس الشیطان) و گفت من بهترم، خدا هم این را می دانست: یعنی عصیان شیطان از علم خداوند خارج نبود. لذا ماموریتی به او داد: برو انسان را از بهشت بیرون کن! زیرا او در بهشت تنبل شده: فقط خورد و خواب دارد. انسان وقتی بیرون شد، حضرت آدم مجبور شد: دانشگاه علمی کاربردی تاسیس کند: ده کتاب خدا به او داد، تا آن را تدریس نماید: یکی از فرزندان او رئیس دانشکده کشاورزی! شد و دیگری دانشکده دامپروری را اداره کرد. بعد از انها امتحان گرفت! که قابیل مردود شد. و به خشم آمد و هابیل را کشت! و خداوند کلاغی را مامور: اموزش تدفین نمود! او پس از قتل برادر فرار کرد، و به کوهها پناه برد. و لذا حضرت آدم ده کتاب را، به شیث نبی (نوه یا پسر سوم) سپرد. می بینیم که کلیه علوم و فلسفه، منشا خدایی دارد. و تنها چیزی که انسان را برخاک و آتش(ابلیش) برتری داد، علم او بود. زیرا خداوند همه علوم را به همه انسان ها اموخت(علم آدم الاسما کلها) و ملائکه بخاطر علم، بر انسان سجده کردند. و علوم هم فقط اسامی است. یعنی ما قدرت خلق یا ایجاد نداریم، بلکه نامگذاری انها را انجام می دهیم. ولی روز قیامت قدرت خلاقه هم، به انسان می دهد(لحم طیرا مما یشتهون) والبته کسانیکه خوب امتحان ندادند، و مثل قابیل به قتل و غارت پرداختند، آنها را می سوزاند، تا مهره های سوخته ای باشند: برای بیشتر شعله ور کردن آتش جهنم(وقودها الناس والحجاره). لذا سرفص دروس علاوه بر این موارد میتواند: بررسی اسناد بالا دستی، بررسی نیاز های منطقه ای، بررسی راه حل های رفع محرومیت. و حتی بررسی قوانین و مقررات باشد. در پایان نیز میتوان قبول شدگان را، به درجه پروفسوری مفتخر کرد. و مدرک لازم هم صادر نمود.

  • سید احمد حسینی ماهینی

شیعه شوید

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۳ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

با دو سوال ساده شیعه شوید: و به کسی هم نگویید! اول اینکه آیا شما خودتان را بوجود آورده اید؟ یا کس دیگری؟ دوم اینکه آیا او رهایتان کرده؟  می بینید که خدا شما را خلق کرده و هوای شما را دارد. زیرا ما و پدران و همه موجودات، اصلا نمی دانیم برای چه و چگونه بوجود آمده ایم. داستانها و قصه ها و مسئله تصادف و تکامل، بافته ذهن خودمان است. همه سوالهای ما وقتی جواب قانع کننده پیدا می کند که: معتقد به خدا باشیم و همراهی او.  معتقد به خدا بودن را همه دارند. حالا ممکن است: آن را در بت یا خاخام، پدر و مادر خود یا قدرت های پوشالی ببینند. اما منطقی ترین فکر: این است که او را برتر از همه بدانیم! که همان معنی( الله اکبر  و لا اله الا الله) است. پیامبر اسلام هم در آغاز فرمود: (قولو لا اله الا الله تفلحوا) بگویید خدا یکی است و :غیر او خدا نیست: تا رستگار شوید: بعد دانشمندان علم کلام و فلسفه، اسم این کار را گذاشتند توحید. و یکی از اصول دین شد. حالا آنهاییکه خدا را قبول دارند، دو دسته اند: عده ای می گویند خدا ما را خلق کرده، و رها کرده است: مانند یهود. که می گویند: دست خدا بسته است. و کاری نمی تواند بکند.(یدالله مغلوله) ولی منطقی ان این است که: خدا انسان را رها نمی کند. زیرا بهترین مخلوق خدا است. و او را دوست دارد. لذا چیزی را که دوست دارد، رها نمی کند تا در دل حوادث از بین برود. حد اقل به حوادث می گوید: با او همراه باشد. لذا همراهی خدا با انسان قطعی است. فقط فرق انسان با موجودات دیگر این است که میتواند: ایده پرداز باشد! نطق و عقل و اراده و وجدان دارد. لذا اینکه خدا با انسان هست (هومعکم اینما کنتم) با دو حالت: مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است.  برخی ها را مستقیم مرتبط بوده، با انها صحبت میکرده(کلیم الله)، یا وحی به آنها نازل می شده است. و لی بقیه را از طرق همین ها، تفویض اختیار کرده است. که علمای کلام، آن را هدایت از طریق نبوت و امامت بیان کرده اند. یک خط مستقیم از ابتدای تاریخ تا انتها وجود دارد: بنام خط هدایت: از حضرت آدم تا خاتم، نام انها نبوت است. زیرا به انها وحی می شده. از خاتم تا قائم هم امامت است. هدایت اگر نتیجه دهد، انسانها خوشبخت تر می شوند. و براساس(دعا) خواسته خود زندگی آینده را می سازند. وارد بهشت شده و ابدی: در سعادت و خوشبختی باقی می مانند. ولی وقتی انسان ها خود رای شدند، و هدایت الهی را نپذیرفتند، به جهنم افتاده و: به مهره سوخته برای هیزم جهنم تبدیل می شوند. این عمل را متکلمین عدل و معاد، نامگذاری نمودند. لذا شیعه 5اصل دارد: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. آنها ییکه عدل و امات را قبول نمی کنند، در واقع تن به ظلم و ضلالت می دهند. به همین دلیل است که: مثلا همه اعراب از اسرائیل حمایت می کنند. چون برای اصول حکومت داری، عدل و امامت را قایل نیستند. هرکس با زور هم بر انها حاکم شد، او را حاکم شرعی می دانند. و دستورات او را ،خلاف شرع هم شد، اجرا می کنند. اما ولی فقیه در شیعه، باید هم عادل باشد و هم نوشته یا تاییدیه ای از: امام زمان داشته(نایب) و عالمترین افراد هم باشد: تا مردم را به اشتباه هدایت نکند. پس شما شیعه هستید. یعنی همه جهان شیعه هستند. و خودتان هم نمی دانید! البته لازم نیست که اعلام کنید. در دل خودتان شیعه باشید. و دستورات الهی را اجرا کنید: دستورات الهی هم 10چیز است: که متکلمین ان را فروع دین نامیده اند: و باید از ولی فقیه تقلید کنند: نماز خواندن، روزه گرفتن(خودسازی)،حج رفتن(گردشگری). زکات و خمس دادن(اقتصادی). امر به معروف و نهی از منکر کردن(تولی و تبری)، دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا. آیا چیز غیر لازمی در ان می بینید؟ خدا که شما را خلق کرده، و پیامبر برای هدایت فرستاده، فرموده که اگر نماز بخوانید و روزه بگیرید، مقام بالاتر و سعادت وخوشبختی بیشتری، به شما خواهم داد. آیا شما مخالف سعادتمندی از سوی خدا هستید؟ یا همه اینها را تکذیب می کنید؟ ایا با تکذیب کاری درست می شود؟ زیرا تکذیب از منشا خود شیفتگی است. شما که خودتان را تولید نکردید، چطور می خواهید توسعه بدهید؟

  • سید احمد حسینی ماهینی

آینده پژوهی غلط

سید احمد حسینی ماهینی | پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۲ ق.ظ | ۰ نظر

دانشگاه سوره، یک اینده پژوهی دارد مانند همه جاهای دیگر، ولی بدی این دانشگاه آن است که: خود را متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی داند، ولی برای دشمن تبلیغ می کند. هرچه استاد زرشناس، زور می زند که آن را به جریان اسلامی برگرداند، ولی مجریان حرف خودشان را می زنند. بقدری غرب زده هستند که به گقته جلال آل احمد: حتی خودشان را هم می خواهند از زبان غربی ها بشناسند. و اگر غربی ها چیزی نگفته باشند یعنی نیستند. ما احتیاجی به غرب و تئوری های ناقص آنان نداریم . خودمان آینده داریم!: قبلا پیامبر و حضرت علی ع برایمان انجام داده اند. حتی نوستراداموس که یک پیش بینی کننده غربی است، از روی نظرات امام صادق اینده را بسط داده است. اصلا وجود تئوری صاحب الزمان عج مثل شاخ شمشاد، جلوی انها است ولی آنقدر مشتاق غرب هستند، که هایدگر را بیشتر می شناسند و قبول دارند. به اعتراف خودشان: بحث توسعه و اینده پژوهی از 50سال قبل مطرح شده، و این یعنی همزمانی با ظهور انقلاب اسلامی. ولی انها انقلاب اسلامی را نمی بینند، و اثار منفی ان در غرب را مطالعه می کنند. یک کودک هم میداند همزمانی دو حادثه، کاملا به هم ربط دارد. آنها روبرو شدند با خیزش عمومی، که بنیاد شان را بر باد می داد. و لذا راهی دنبال کردند تا مانع: این خیزش شوند. ابتدا آن را انکار کردند! الان هم غرب زدگان در همین توهم هستند. یعنی چیزی بنام انقلاب اسلامی، اصلا اتفاق نیافتاده! و اگرهم افتاده باشد یک اشتباه بوده. ولی عده ای دشمن تر بودند، به مقابله فکری با آن پرداختند. و تئوری های من در اوردی ساختند: که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود، چه رسد به  سابقه چند ساله مدرنیته، که اصلا وجود ندارد. هدف این تئوری پردازی های ناشیانه و ناقص، فقط خرافاتی نشان دادن اینده پژوهی اسلامی: یعنی تئوری امام زمان عج است. در آینده پژوهی اسلامی همه چیز مشخص است: یعنی خداوند همه چیز را به انسان گفته، محرم راز دانسته، و هیچ مجهولی برایش نگذاشته(علم آدم الاسما کلها) و ما نیازی به کشف نداریم! بلکه به شهود نیاز داریم. مشاهده کنیم. توجه کنیم، هیچ چیز برما پوشیده نیست، که آن را کشف کنیم. اساس قیامت و عقبی و بهشت و جهنم اقتضا می کند: تا انسان نسبت به آنچه آگاهی دارد،  محاکمه شود. ما اگر از اینده خود آگاهی نداشته باشیم، هیچ کاری نمی کنیم. اساس فلسفه افرینش انسان، برای اینده هست: در روایات فراوانی داریم که :زندگی واقعی در ان دنیا هست. آینده پژوهان غربی و غرب زده، یکی از اصول سه گانه دین را زیر سوال می برند: آنها معاد را منتفی می دانند. همه چیز را به این دنیا محدود کرده، آنهم فقط با نظر خودشان(اومانیسم) در اقتصاد یا علوم دیگر، به چند تا نمودار اطمینان می کنند، ولی به سخنان خدا اطمینان ندارند، و نمی گذارند دیگران هم اطمینان کنند. ما کتب فراوانی داریم: از علائم ظهور! که اینده را به ما نشان می دهد. گاهی حضرت علی ع، نام شهر ها را هم برده. و برخی افراد را هم معرفی کرده اند. برای هر حادثه ای ما حدیث داریم. وقتی یمن قیام می کند، او را نفس زکیه می نامیم. وقتی داعش قیام می کند، او را سفیانی می خوانیم: حتی با علم های سیاه و پوشش مشکی. حزب الله را با پرچم های زرد داریم. چه می خواهید؟ بنده اطمینان می دهم: که حتی نام شما، و اینده شما هم نوشته شده. اینکه ما بحث سرنوشت داریم، دروغ و افسانه نیست. بلکه آن جادو جنبل های: بنام آینده پژوهی دروغ و افسانه است. زیرا همه آنها دروغ از آب در امده، شما ایده های اینده پژوهی: همه دانشمندان غربی(مثلا علمی ) را بخوانید، اگر یکی از پیشنهادها یا پیش بینی های انان درست آمد! حضرت علی ع می فرماید: من خدا را از انجا شناختم که :هرچه برنامه ریزی کردم به هم زد.(فسخ العزائم) آنوقت شمای چلقوز بی وجود، می خواهید عرض اندام کنید؟ بروید خجالت بکشید و توبه کنید. اینهمه غرب زدگی، آنهم در دورانی که غرب در حال افول است، واقعا نوبر است. آیا شما شکست اسرائیل و نابودی آن را نمی بینید؟ پس کور بمانید.

  • سید احمد حسینی ماهینی

شناخت شناسی: تاریخ علم غربی

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

همه چیز از نو باید شروع شود، زیرا فلسفه و تاریخ و جامعه شناسی و حتی :فرمول های ریاضی و علوم پایه را، غرب به سلیقه خود نوشته است. تاریخ علم از نظر انها از ۱۹۸۰مقارن: بروز انقلاب اسلامی نوشته شده. همه نظریات دانشمندان مربوط به این دوره علمی هست! و مابقی هرچه در گذشته بوده کلاسیک و سکولار است. یعنی وجود ندارد. حتی شناخت شناسی! هم بیش از 50سال سابقه ندارد. از نظر غرب، تمدن ایران یک اتفاق ساده، زودگذر بوده و تمام شده! پس عهد عتیق اصلا داخل تاریخ نیست. در قرون وسطی هم، کلیسا حاکم بوده و انکیزاسیون، تفتیش عقاید و کشتار گالیله ها را بدنبال داشته است. قرون معاصر هم به سه قسمت تقسیم می شود: یک قسمت که صرف مبارزه با خرافات کلیسا شده، لذا فقط جنبه تفننی و اعتراضی داشته، و اصالت قابل دفاعی ندارد. شاید قرن نوزده و اوایل قرن بیست را، بتوان در این جمله خلاصه کرد: کسی علمی بود که :با کلیسا مبارزه می کرد.در قرن بیستم هم که دنیای غرب، درگیر جنگ و تغییر مرزها بود. و به علم فقط برای جنگیدن فکر می کرد. لذا میتوان به آن عصر دینامیت، موشک و بمب افکن نامگذاری کرد. چون ایران با تاسیس سازمان ملل، جلوی جنگ را گرفت، لذا این جنگ سالاران، شروع به حذف ایران کردند. که اغاز ان با اصتقلال کشورهای عربی و تجزیه عثمانی بود. ولی تا امروز ادامه دارد. و با اینکه سازمان ملل 200کشور از ایران جدا کرد، هنوز هم دنبال تجزیه بیشتر ایران، و تاسیس حداقل 9کشور از ایران! سه کشور از عراق، سه کشور از سوریه و افغانستان ولبنان و یمن است. تا اینکه ایران بیدار شد. و خواستار بازگشت به امپراتوری سابق خود شد. این دوره، دوره علم و پدر علم و امثال ان در امریکا و اروپا آغاز می شود. اما همه علوم، از صفر شروع و تاریخ، یا تاریخجه از ان بیان نمی شود. هگل و مارکس و پولیتسر، بعنوان دانشمندان احساسی یا سیاسی یاد می شوند. ولی هایدگر و غیره وارد میدان می شوند. پدر علم مدیریت نه در ایران یا در اروپا ، بلکه در امریکا از نهضت روابط انسانی میو، اغاز می شود و بقیه مدیریت کلاسیک! نامگذاری می گردد. زیرا همه آنها را انقلاب اسلامی دفن کرد. بروکراسی وبر(نگو، بنویس)، با ضبط صوت جایگزین شد. و امام خمینی بجای چاپ اعلامیه، به سخنرانی و پخش صوت و تصویر اقدام نمود. دوران انتقال مکتوب به مجازی، اغاز شده بود. کسی بخود زحمت نمی داد که : کتاب چاپ کند یا کتاب بخواند، براحتی صوت یا نوار یا کاست و پادکست را، در خودرو و خانه و خیابان گوش می دادند یا نگاه می کردند. چون ساواک و اسرائیل، در دوران مکتوب باقی مانده بودند، تصور تاثیر نوارکاست یا حلقه فیلم را نداشتند. لذا سخت گیری هم نمی شد. و همین تصور در دانشگاههای آمریکا و انگلیس هم بود. آنها با کتاب به جنگ فضای مجازی اولیه می رفتند. کتابها ارزانتر و فراوانتر چاپ می شد. تا سرعت کتابخوانی بالا رود. ولی نتیجه چیزی جز توسعه فضای مجازی نبود. در حالیکه کتاب فقط در انحصار قشر فرهیخته بود، مردم راه خود را از روشنفکران جدا کردند. و آنها را با کتاب تنها گذاشتند. این بود که اصرار بر علم خالص، مرز دانش و غیره بالا گرفت. و فضای مجازی را به سطحی نگری متهم کردند. در حالیکه مطالعه در فضای مجازی، انلاین ومطابق با اخرین ایده ها بود. یعنی بجای اینکه دانشجو صبح زود! به کتابخانه برود تا کتاب گیر بیاورد، صفحات مورد نظر ار پیدا کند و از ان یاد داشت بردارد! در یک دقیقه با اینترنت، آن را جستجو و کپی فیس می کرد. و این برای قشر روشنفکر کتابخوان قابل درک نبود. از طرف دیگر تحقیقات در جهان کتابخوان ها! یا موازی بود یا دچار خلا می شد. یا باهم متناقض از آب در می امد. مثلا در امریکا، فرضیه ای اثبات می شد، در حالیکه در ژاپن سعی داشتند ان را کنار بگذارند. حتی در خود آمریکا، نظریات و فرضیه ها، بسرعت از میدان خداحافظی و جای خود را به فرضیه های جدید می دادند.

  • سید احمد حسینی ماهینی

هبوط و لعن

سید احمد حسینی ماهینی | چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۴۷ ق.ظ | ۰ نظر

خداوند دوست داشت زیبایی هایش دیده شود. لذا باید موجودی را خلق می کرده: از خود دور می کرد تا از دور او را تماشا کند. و نظرش را بگوید.این بود که انسان را خلق کرد. و جهان را متکثر ساخت. مهمترین شاخصه انسان این بود که: با اختیار باید به خدا می نگریست و زیباییهای او را می گفت(عبادت می کرد) یا میتوانست به خدا نگاه نکند. اما به کجا باید نگاه می کرد؟ پس یک قطب مخالف لازم بود، که آدم ها به اختیار خود از خدا روی برگرداند، و به آن توجه و عبادت کند. لذا بهانه ای داشت و گفت که :همه باید سجده کنند بر آدم،  و میدانست شیطان سجده نخواهد کرد. به همین دلیل او را از خود دور کرد. و در قطب مقابل قرار داد. و به او اجازه داد تا توجه آدم را بخود جلب کند. ماموریت شیطان بخوبی انجام شد، آدم توجهش به غیر خدا هم جلب شد. حالا موقع انتخاب بود: شیطان یا خدا! شیطان ادای مهربانی در اورد تا بتواند، لذا نقشه خدا را برای او افشا کرد و گفت: اگر می خواهی در بهشت جاودان بمانی، و موش آزمایشگاهی خدا نباشی، از میوه ممنوعه بخور. حالا دو راه پیش پای او بود: به دستور خدا عمل کرده از ان درخت نخورد؟ و یا اینکه به دستور شیطان گوش بدهد، و خدا را دور بزند؟ حوا به کمک او آمد: فوری دو دانه گندم را خورد و گفت: ببین من چیزی نشدم. توهم بخور. توجه آدم به نفس اماره خودش هم جلب شد: زیبایی و عشق به حوا، الهه سوم او شد. و لذا قدم در دنیای کثرت گذاشت. خدا او را هم دور انداخت!  و گفت برو به عشقت برس. اما به حوا چیزی نگفت، بلکه او را به آدم سنجاق کرد. برای معلوم شدن نهایت این کثرت، حضرت حوا در جده فرود آمد، و حضرت آدم در سریلانکا. جده شاید کنار دریای سرخ بوده، و سریلانکا در دریای عمان، دیگر از بهشت و میوه های ان خبری نبود. حتی برای روشن شدن عقوبت کاری که کرده بودند، آنها را از داشتن لباس هم محروم کرد. تا گفتمان بدن تبلیغ شود. آدم دید که بدن او عریان و عیب هایش آشکار شد، فوری از برگ انجیری استفاده کرده، عورت خود را پوشاند. حالا اینجا سه موضوع از هم تفکیک شد: دوری از خدا به معنی خارج شدن از: محدوده خدا نیست، بلکه دوری از عرش و مقر فرماندهی خدا است. و این دوری هم سه حالت حداقلی دارد: اول مثل شیطان، که لفظ لعن استفاده شده. یعنی دوری بدون بازگشت. دوم دوری با امکان بازگشت به بهشت و رضوان الهی، که از لفظ هبوط استفاده شده(وقلنا اهبطوا) سوم سنجاق شدن است. که لفظ عدو از ان استفاده شده: (قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ) و مربوط به حوا می باشد: حوا باید زیر مجموعه آدم باشد. و مجازات شود. مجازات حوا نه بخاطر خوردن میوه ممنوعه بود! بلکه تاثیر گذاری او برای عصیان آدم است. لذا بازگشت او هم به حضرت آدم پیوست شده. او باید حضرت آدم را رهبر خود بداند، نه خود را رهبر آدم.  مجازات عمل معکوس هم، به معنی عداوت است. لذا بازگشت حضرت حوا، پذیرش هدایت و رهبری آدم(قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هدی)است. و بحث مستقلی از ایشان نیامده. لذا عداوت سرکشی هست. و هدایت رام شدن. و حوا با رام شدن در برابر آدم، هدایت یافت و به بهشت بازگشت. معنی عداوت برای حضرت آدم: اعتراض به حوا و تصور ذهنیت خیانت است. یعنی ابتدا تصور این بود که: با شیطان دست بیکی است(چون شیطان عدو انسان تعریف شده)، ولی وقتی هدایت را پذیرفت معلوم شد، نیت سوءی در کار نبوده. لذا با هم توبه کردند. زیرا جمال حق را از دور دیدند. و زیبایی خدا را درک کردند. و بردوری خود گریستند.  لذا فلسفه کثرت تبدیل به وحدت شد: یعنی آدم و حوا، دوباره به رضوان الهی برگشتند. ولی فرزندان آدم ماندند! آنها همه در دنیای کثرت هستند. یعنی میتوانند به خدا نظر کنند، یا از او دور شوند. نفس اماره که نمایندگی شیطان را دارد، آنها را به دوری از خدا، انکار خدا و اطاعت از شیطان فرامی خواند. این نفس اماره فقط موقعی از بین می رود، که موتور محرکه آن ازبین برود. موتور محرکه آن، شیطان هم، از خدا مهلت گرفته! حتی سلیمان هم به تنهایی نمی تواند: این مهلت از او بگیرد، مگر رستاخیز همگانی شود (یوم یبعثون)

  • سید احمد حسینی ماهینی

خطر فزونی اطلاعات(بیگ دیتا)

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر

باید دانست که وجود انسان، فقط اطلاعات است! فرق انسان با ملائکه و دیگر موجودات، در همین است، زیرا خداوند با اموزش اسما، انسان را به برتری بر موجودات، نشان گذاری کرد(علم آدم الاسماء کلها) و با این کار، در جلسه آزاد اندیشی موجودات، فلسفه افرینش انسان را تدریس فرمود. لذا علم و فلسفه ذات خداوند است! اولین جلسه آزاد اندیشی را هم خداوند تشکیل داد. پس این امر اثبات می کند:همه بنیاد های اندیشه ورزی انسان، باید دچار تحول شود. از من و ما، به خدا برگردد. از اینجا خطر فزونی اطلاعات هم روشن می شود. یعنی همانطور که نبود اطلاعات، انسان را با حیوانات برابر می کند، افزونی اطلاعات هم، ممکن است انسان را از حیوانات پست تر کند.(بل هم اضل) زیرا با دانش به جنگ دانش رفته اند، برایند آن اگر: به سوی خدا نباشد، کفر محض می شود. امروزه جهان دچار فزونی اطلاعات است،انفجار اطلاعات، او را به کفر کشانده(حقایق را می پوشانند). یعنی سوء مدیریت دانش! اتفاق افتاده، و پرچم داران مدیریت دانش، به بیراهه می روند.( اول العلم معرفت الجبار و آخر العلم، تفویض الامر الیه) مدیریت دانش باید: در ابتدای آن، ما را به شناخت خدا هدایت، و درانتها هم همه چیز را به اراده او بپذیرد. مدیرانی که دارای دانش افزوده هستند، ولی ان را منسوب به خود یا دیگری (غیرخدا) می دانند، در کفر و ضلالت هستند. زیرا خودشان می دانند: که حقایق را نمی گویند. فلسفه خلقت انسان از  زبان خالق ان، فقط عبادت است. آنهاییکه فلسفه را قبول ندارند، ناچار به منطق روی می اورند. که اول من قاس الشیطان! و همین هم باعث خروج او: از عبادت خداوندی بود. زیرا شیطان عابد بود، ولی عبد نبود.60هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی با تکذیب فلسفه، و انجام قیاس مع الفارق، به لعنت خدا دچار! و از درگاه خدا رانده شد، واولین کثرت را از وحدت وجود، رقم زد. این فزونی اطلاعات او بود که :مغرورش ساخت، مقدمه ای را برمتاخره تطبیق نمود! که لایتچسبک بود. گفت من از آدم بهترم، چون من از اتشم و او از خاک خلق شده است. اما فرشتگان دیگر همه سجده کردند. زیرا فلسفه الهی را، با اینکه خلاف میلشان بود قبول کردند. آنان در جلسه آزاد اندیشی، برخدا تهمت زدند، او را اشتباه کار! ومصر بر اشتباه، گفتند: منطق انها این بود: آیا باز هم می خواهی کسی بیافرینی، که در زمین فساد کند؟ با این منطق، و قیاس! شیطانی، هم گذشته خدا را زیر سوال برده، اشتباهات او را پیش چشمش آوردند، و هم کار جدیدش را. آنها هم عابد بودند، و گفتند: چرا آدم را می افرینی؟ ما خودمان ترا تسبیح می گوییم!(نحن نسبح بحمدک) یعنی خدا را خودخواه هم معرفی کردند! ولی با فسفه خدایی، قانع شده و سجده نمودند. و به وحدت با خدا راضی شدند. خداوند هم آنها را پذیرفت، ولی قانع نشد. او می خواست کسی باشد: که در کثرت، و جدا از خودش،  باعقل و منطق و فلسفه، از کثرت دوری، به وحدت وجود برسد(انا لله و انا الیه راجعون) لذا بشر را افرید، او را از بهشت بیرون کرد، تا او به میل خودش، خدا را عبادت کند و برگردد. اما اولاد آدم هم دو تیره شدند! عده ای به خدا برگشتند(توبه)، و در آرزوی بهشت و رضوان الهی قدم برداشتند، ولی عده ای با شیطان دوست شدند، و بجای تشکر از خلقت خداوند، به تنفر از ان، و دوستی با ضد خدا، پرداختند. آیا اکنون 8میلیارد بشر روی زمین، از خلقت خودشان راضی هستند؟ و می خواهند بسوی خدا برگردند؟ یا به قدرت شیطان ایمان آورده، خودشان را همه کاره می دانند؟ بله! امروزه هوش مصنوعی، همه اینها را تفسیر می کند! عده ای از خدا بی خبر، با توسل به نخبگان شیطانی، در عفریم اسرائیل گرد آمدند، با کامپیوتر های فوق پیشرفته، همه اطلاعات را جمع اوری کردند، تا بگویند هوش مصنوعی، ما را برجهان حاکم می کند، و نیازی به خدا ندارند. زیرا آنها به تبع فزونی اطلاعات (بیگ دیتا) برجهان حاکم شده، تا مومنین را قلع و قمع کنند. اما هوش مومنین بر هوش مصنوعی فائق آمد!. و همه کامپیوتر ها از عفریم به غزه منتقل شد.

  • سید احمد حسینی ماهینی

رسانه در قران

سید احمد حسینی ماهینی | جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۵:۴۲ ق.ظ | ۰ نظر

در قران کریم همه چیز رسانه است: یعنی پیام خدا را ابلاغ می کند، گفته شده همه چیز نشانه و آیات خداوند است: اگر روشنفکران توجه کنند! سعدی می گوید: برگ درختان سبز در نظر هوشیار،  هر ورقش دفتری است معرفت کردگار. برای رسالت انبیا هم در فارسی پیامبر گفته شده است. یعنی کل رسالت انبیا فقط رساندن پیام است.لذا هر سه جز رسانه یعنی پیام دهنده و پیام گیرنده و متن پیام، به وحدت رسیده اند. تمام هستی پیام رسان شبکه های اجتماعی خداوند است: آب خوردن او!شوخی کردن او، عبادت  او.

  • سید احمد حسینی ماهینی

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

سید احمد حسینی ماهینی | يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۲۹ ب.ظ | ۰ نظر

1400یال است که آل علی یا علویان برجهان حکومت می کنند. حکومت آنها پیوسته و دائمی بوده است و ضربات کوبنده دشمنان کاری از پیش نبرده است. لذا تنها وحدت در سایه حکومت آل علی روند طبیعی تاریخ است تا در انتها نیز به نقطه اوج و تمامیت جهانی خود برسد. و یک نفر از آل علی جهان را پر از عدل و داد کند. روزی که خلیفه دوم بعنوان دشمنی با آل علی دست به اصلاحات ساختاری زد و خود را بجای حضرت علی ع جانشین پیامبر معرفی کرد نمی دانست که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. حکومت ظاهری او بر مدینه باعث شد تا دست و بال حضرت علی ع باز شود تا او به تاسیس علویان در حاشیه و خارج از مدینه همت گمارد.

  • سید احمد حسینی ماهینی

شیخ عبدالحسین تهرانی نیاز امروز ماست

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

 شیخ عبدالحسین تهرانی نیاز امروز ماست


شیخ عبدالحسین تهرانی، نیاز امروز ماست.

قبرستان بقیع، قبل از اسلام برای یهودیان بود، زیرا از نظر آداب دین توحیدی شبیه هم بودند، بعد که برخی از مسلمانان در انجا دفن شدند، پیامبر اسلام برای زیارت آنها مشرف می شد، و یاد آنها را گرامی می داشت.

  • سید احمد حسینی ماهینی

کنگره ملی «شیخ عبدالحسین تهرانی»

سید احمد حسینی ماهینی | شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

شیخ عبدالحسین تهرانی

دبیرخانه کنگره ملی «شیخ عبدالحسین تهرانی» با هدف آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی و سیره عالم واقف شیخ عبدالحسین  تهرانی، معرفی آثار فاخر و ارزشمند این عالم، نمودار ساختن زوایای پنهان شخصیتی ایشان، لزوم آشنایی و ارتباط بیشتر نسل جوان با آستان های متبرکه و حیات فکری سیاسی علمای قدیم و در نهایت الگوگیری از سیره شخصیتی عالمای بزرگ شیعه در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فراخوان این کنگره را اعلام کرد.

  • سید احمد حسینی ماهینی