حقوق اساسی در قران
قران بعنوان کتاب آسمانی، حقوق اساسی را برای انسان: تعریف کرده است که بسیار فراگیر تر از: حقوق بشر سازمان ملل یا قانون همورابی و منشور کورش می باشد. وقتی خداوند اولین بشر را خلق کرد، هنوز کورش و داریوش و به دنیا نیامده بودند! سازمان ملل هم تاسیس نشده بود. براساس آیات قرانی، وقتی خداوند بشر را خلق کرد، همه علوم را به ایشان یاد داد! و در برابر آن، اجر یا مزد نخواست. یعنی آموزش بشری، امری رایگان و نامحدود است. در همین موضوع، غرب دچار تضاد و دروغگویی بزرگی! شده است از یکسو، فرمایش فرموده که آموزش رایگان و اجباری است! که در قانون اساسی همه کشورها هم منعکس است، و نمی تواند آن را انکار کند. از سوی دیگر قانون کپی رایت گذاشته! برای اموزش و انتقال دانش قیمت تعیین کرده! گاهی قیمت آن خرید قفل سی دی است. مانند مایکروسافت. ولی گاهی کشتار وسیع مردم یا تحریم های گسترده است. مانند آنچه که در مقابل: دانش هسته ای ایران انجام می دهد. این غرب دروغگو، در منشور ملل هرچیزی را نوشته! ولی افتخار او زیر پا گذاشتن همه آنها است. و این را سیاستمداری! یا زرنگی خود می داند. بعد از آموزش الهی و: براورد نیازهای معنوی انسان، نوبت نیاز های مادی او رسید! خداوند فرمود که دربهشت من زندگی کنید: و هرچه می خواهید بخورید و بپوشید!( و اسبغ علیکم نعمة ظاهرة و باطنة) یعنی که خوراک و پوشاک و مسکن، رایگان است و به عنوان: حق حیات یا وسیله زنده ماندن، باید رعایت شود. سپس خط قرمز هم برای او تعریف فرمود و گفت: از فلان میوه یا دانه نخورید. و این امر به معنی آن است که: رهبری و مدیریت باید معلوم باشد. شاید خود خط قرمز از نظر مادی، هیچ نفاوتی نداشته باشد، ولی از نظر ماهوی یعنی: اطاعت از خدا. ولی حضرت آدم آن را رعایت نکرد، و خواست خودش رهبر یا مدیر هم باشد. و مانند شیطان، در دستورات خدا شک کرد، البته خداوند شیطان را به دلیل اصرار بر: نپذیرفتن، از خود دور کرد، ولی حضرت آدم را که بلافاصله توبه کرد، بخشید. به خاطر همین ازمون خطای اولیه، باز هم حقوق اولیه را لغو ننمود! فقط فرمود از این به بعد، باید برای آن زحمت بکشید و کار کنید! لذا حضرت آدم را از بهشت بیرون راند، به زمین فرستاد تا از مدیریت خودش، زندگی را از نو بسازد. در حقوق بشر غربی، همه اینها برعکس تعریف شده است. دولت های جای خدا را گرفته اند! و حقوق اساسی مردم، صوری تعریف شده. یعنی خوراک و پوشاک، مسکن و شغل، حق انسان ها شناخته شده ولی: دولت ها موظف شدند انها را اجرا کنند. درواقع آزادی اعطایی! و دستوری شده نه ذاتی و اصلی. بنابر این اگر دولت ها، مثلا بودجه نداشته باشند، همه این حقوق معلق می ماند. مانند حق بهداشت و بیمه که، در امریکا دستمایه تحقیر مردم توسط: روسای جمهور شده است. البته برای اینکه این موضع چندان زشت هم جلوه نکند، در تعریف بنیان و اصول حقوقی، دستکاری کرده اند. مثلا تولید و اقتصاد را، وارد حقوق نمودند! یعنی اینکه حقوق اساسی مردم، منوط به وجود تولید گردیده! پس اگر امکان تولید مسکن، توسط دولت نباشد، مردم نمی توانند درخواست مسکن! یا خوراک و پوشاک نمایند. اقتصاد را هم به معنی: نبود منابع یا کمبود و نایاب بودن آن، تعریف کرده اند تا از یکسو، خداوند را به چالش بکشند که: چرا امکانات کافی و: منابع لازم به بشر نداده، و از سوی دیگر، رفع تکلیف کنند و ادعای: مدیریت دولت ها را لاپوشانی نمایند. در حالیکه نعمت های خداوند، بسیار وسیع است! آنقدر زمین برای ساخت مسکن و: کشاورزی و دامداری وجود دارد که: چند برابر جمعیت فعلی را هم جوابگو است. فقط دولت ها یا سرمایه دار ها هستند که: به بهانه حفاظت از منابع، آنها را احتکار کرده و: مردم را از ان محروم می کنند.
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۸