دلالی همان بازاریابی است!
برخی ساده لوح ها به دلالی حمله می کنند! و آن را بد می دانند ولی، از بازار یابی پشتیبانی می کنند و آن را لازم میدانند. در حالیکه دلالی همان بازار یابی است! چون هر کالایی که به دست مشتری نرسد، به دلال نیاز دارد. اما گاهی اسم های جدید ما را غافل می کند! در اقتصاد اولیه که به اقتصاد: کالی به کالی هم معروف هست، هرکس کالای خود را با دیگری مبادله می کرد. لذا از تولید به مصرف واقعی وجود داشت. اما پیشرفت بشری باعث شد: تا بین تولید کنندگان ومصرف کنندگان، فاصله بیافتد و هم اینکه: نیاز های مصرف کننده و تولیدات متنوع شود. ولذا فاصله بین این دو را، فروشندگان و یا خریدارن پر کردند. که هر دو به معنی دلالی است. یعنی خریدار عمده فقط برای مصرف خود نمی خرید، قروشنده هم فقط برای خود نمی فروخت. با اختراع پول، یک واسطه یا دلال دیگر، یه نام موسسات پولی و بانکی اضافه شد. می گویند بانک به معنی نیمکت است. نزولخواران و پول سازان و سفته بازان، روی نیمکت می نشستند و: مردم برای گرفتن پول پیش آنها می رفتند. کم کم تبدیل به باجه شد. اکنون برای خود حکومتی جهانی دارد. در این موقع تولید کننده، و مصرف کننده فقط پولمی شناختند. لذا واسطه مصرف کننده وتولید کننده آشنایی و دوستی نبود، بلکه فقط پول بود. بعدا گروهی پیدا شدند که مصرف کننده را، به کالای مورد نیاز خود راهنمایی می کردند، که بنام تبلیغاتچی یا بازاریاب معروف شدند. اکنون طوری واسطه ها زیاد شده اند، که مصرف کننده در آمریکا، می تواند کالای تولیدی یک چینی، یا فرانسوی را بخرد. اما این توسعه، هزینه هایی هم داشته است: برخی ها این هزینه را تا 95درصد هم دانسته اند. یعنی سنگ ساختمانی را اگر در نظر بگریم، مواد اولیه آن رایگان است! هزینه های برش و صیقل دادن آن را، اگر جزو هزینه تولید بدانیم، فقط 5درصد قیمت فروش آن در آمریکا است! سنگ چینی سالها وجود داشته ولی، فروش نمی رفته چون بازاریابی نداشته! چون هزینه بازاریابی(معرفی ، ارسال و فروش آن) بسیار گران بود. اما بازار یاب این را با افزایش قیمت جبران می کند. قیمت ها را بالا می گوید: تا همه هزینه ها پوشش داده شود. ایران بعد از چین، بزرگترین تولیدکننده سنگ است، ولی فروشنده آن نیست! پس: دلالی یا بازاریابی آن ضعیف است . البته برخی دلالی یا بازاریابی را هم، دو قسمت خیر وشر برایش در نظر می گیرند! آنهاییکه دلالی را بد می دانند، درواقع جنبه منفی آن را در نظر می گیرند، و اغلب دید گاه بشر اولیه را دارند. یعنی تولید به مصرف را، بهترین راه می دانند. به زبان امروزی، بازاریاب خوب کسی است که کالا را، به مشتری واقعی برساند. اما بازاریاب بد آن است که کالا را، از سر سفره یک مصرف کننده بردارد، و برای دیگری بفرستد! یا اینکه کالای غیر اساسی ( کالایی که مورد نیاز نیست) را به مردم معرفی و بفروشد. مانند بازاریابی برای: مواد مخدر یا مشروبات و سیگار و..بنابر این حذف واسطه یا دلال، بطور کلی اشتباه است ولی، در مواردی که نیاز به دلالی نیست، طبیعتا قیمت تا 95درصد پایین می اید. بهترین کسانی که میتوانند: با دلال مبارزه کنند خود مصرف کنندگان هستند. قدم رنجه فرمایند به محل تولید بروند و بخرند! وقتی آنها مبارزه نمی کنند، یعنی به این دلالی راضی هستند. البته گاهی هم آنها را مجبور به: راضی بودن می کنند! مثلا نهاوندیان از ابتدای انقلاب اسلامی، وظیفه افزایش نرخ دلار را داشته، و چون دوتابعیتی است، ترس از هیچ کاری هم ندارد! با نفوذ در میان اصتاف و بازاریها هم، شوک های دلاری را توجیه می کرده. اخیرا هم که دکتر سیف گفته: افزایش دلار تا قیمت 80هزار ریال، به دستور ایشان بوده است.
The dealership is the same as marketing!
Some naive people attack the box! And they do not know it, but they support marketing and consider it necessary. While the dealership is the same as marketing! Because any item that does not reach the customer needs a dealer. But sometimes it ignores our new names! In the early economics of the economy: Kali is also known as Kali, everybody exchanged merchandise with one another. So: from production to real consumption. But human progress led to a gap between producers and consumers, as well as diversifying consumer and product needs. So they fill the gap between the two, sellers or buyers. Which :means the dealership. That is, the major buyer did not just buy for his own use, the seller did not just sell for himself. With the invention of money, an intermediary or other broker, a name was added to the monetary and banking institutions. They say the bank means a bench. Predatory, money-makers and speculators sat on the bench and: people would go to them to get money. Slowly: turned into a booth. Now it has a global government. At this time, the producer and the consumer only knew money. Therefore, consumer and producer intermediaries were not friends and acquaintances, but only money. Later, a group was found to lead the consumer to the product they needed, known as a brand or a marketer. Now the intermediaries have grown so much that consumers in the United States can buy a Chinese or French product. But this development also has costs: some have considered this cost as high as 95%. If you consider the stone, its raw material is free! Cutting costs and polishing it, if known as a cost of production, is only 5% of its sales price in the US! Chinese stone has existed for years, but it's not sold because it has no marketing! Because: the cost of marketing (introducing, sending and selling) was very expensive. But the market maker compensates for this by increasing the price. The prices are high: all costs are covered. Iran is the largest producer of stones after China, but the seller is not! So: The dealership or marketing is weak. Of course, some dealership or marketing will take two parts for it! Those who consider the dealings to be bad, in fact, consider their negative aspects, and often have an early view of the human mind. That means producing to use, the best way. In today's language, a good marketer is who can bring the product to a real customer. But the bad marketer is to take the goods out of the consumer's desk and send it to another! Or introduce or sell non-essential goods (goods that are not needed) to people. Like: marketing for: Drugs, Drinks, Smoking, etc. It is generally wrong to remove mediators or brokers, but in cases where there is no need for a deal, the price is naturally lowered by up to 95%. The best ones are: consumers are fighting with the dealers. Step back to the place of production and buy! When they do not fight, they are happy with this deal. Of course, they are sometimes forced to: be happy! For example, since the beginning of the Islamic Revolution, the Nahavandians have been tasked with raising the dollar rate, and because of two nationalities, they are not afraid of anything! Influenced among the refinements and markets, it also justified dollar shocks. Recently, Dr. Saif said that the dollar has risen to
- ۰ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۸